دوشنبه ۵ آذر
غنچه شعری از جعفر جمشیدیان تهرانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۰:۳۷ شماره ثبت ۳۶۹۷۸
بازدید : ۴۰۳ | نظرات : ۵۴
|
دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی
|
غنچه آخر وا شود، این غنچه تو گل نشد
ساغر جام لبت خالی چرا از مُل نشد
غنچه گر بر خود گره می بست دایم، در بهار
بر سر این شاخه مرغ عشق یا بلبل نشد
دوستی ها هم چه لذت داشت ایام قدیم
گل به من میدادی و، میز تو بی سنبل نشد
گیسوی آبشار تو بر شانه ام یکدم جدا
از کنار شهر تا دروازه آمل نشد
راه خود رفتی نکردی گوش پند دیگران
در جهان هر گز کسی تنها که عقل کل نشد
با درایت باش و، بر پندار کج گوشت مگیر
خر شدن در این جهان جز فخر بر دلُدُل نشد
صبر بایدکرد، خوش کفته است پیر میفروش
خوشه ی انگور بی صبر و تحمل، مُل نشد
بین این دلها بیا از عشق خود یک پل زنیم
اولین دیدار ما، جانا، مگر بر پل نشد
این غزل هم بر تمام مشکلاتم شد مزید
در ردیف قافیه اینگونه شاعر خُل نشد
مُل شراب انگوری را گویند
دُلدُل استری که از آن پیامبر بزرگوار اسلام بوده است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.