دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی
|
دوستان عزیز این بخش دوم سروده پیری است در صورتیکه بخش اول را ملاحظه نفرمودید قبلا به بخش اول مراجعه فرمائید .بهارتان را خراب کردم ببخشید. باید هنوز در صفحه اول باشد.
یاد آنزمان که دست مرا میگرفت چون
دست دگر گرفته به گرمی مرا پدر
امروز اگر چه پیر و ملو لم ولی هنوز
رفتن به پای خویش توانم به هر هنر
فردا مرا چو تنگ بگیرد اجل میان
من کی توان آن که رها گردم از خطر
روزی رسد که قدرت رفتن شود تمام
دارو که هیچ هم که دعا نی کند اثر
همچون که عمر میگذرد پر شتاب و تند
مردم کنند بیش ز من دوری و حذر
افتاده زار و خسته به بستر اجل کنار
در انتظار تا که بگیرد مرا به بر
من را دگر چه سود به یاران در این میان
جز غصه و عذاب هم اندو ه و درد سر
در پبش من سرشک زچشمان و در نهان
خواهند از خدا که به بخشد مرا دگر
در هایهوی مردم و تکبیر نوحه ها
تابوت خویش بینم و قوم شتابگر
در حیرتم که راز چه باشد که کردگار
این سرنوشت شوم نوشته است بر بشر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.