پنجشنبه ۲۴ آبان
درک کن شعری از روحیا لرستانی
از دفتر شیدایی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۴ ۱۳:۴۰ شماره ثبت ۳۶۱۲۷
بازدید : ۶۷۲ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب روحیا لرستانی
|
ناسزا کم کن نگو نامرد و پستم....
درک کن پیرهن بر تن ندارم بس که مستم...
درک کن روسری بر سر کشیدم با همه مردانگی
چون پریشان تر ز گیسوی تو هستم ...
درک کن در تماشای من و بانوی مو خرمایی ام
ارگ بم بودم که با پلکی شکستم ...
درک کن "شیطنت "های تو کاری بر سرم آورده است
از خدا دل کنده و "شیطان " پرستم ...
درک کن گاه فرجام " اسیری " از رهایی بهتر است "
زلف خود بستی " و من " دل بر تو بستم "...
درک کن کاش هنگام نوازش دیده بازو بند تو
ای که با دست خودم رفتی ز دستم ...
درک کن "قافیه " نگذاشتم تا با تو گویم
روز جنگ دختر سهرابی و من پور " رستم " ...
.درک کن مثل " پهباد " اختیارم دست آمریکا ولی ..
شوق آغوش تو در ایران نشستم ... درک کن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.