چشمک

سرمایه ی تو چشمکِ سرشارِ هنر بود هر بار ، موفق شده ای ، سِحر مگر بود؟ هر بار به من قرعه دیدار تو افتاد پیوستِ به هر قرعه ی من شرحِ خطر بود شرح خطراتی که در آغوش تو بود و... خوب مسئله اینجاست که یک حال دگر بود خوب اهل هنر بودی و من اهل نظاره در متن غزل واره ی تو قافیه _شر _ بود می صرفی و من دل خوشم از چشم چرانی گوش من از این صحبت و از موعظه کر بود افسوسِ تمام لحظاتی که نبودی_ میخوردم و افسوس ضرر بود و ضرر بود... مصطفی پایمرد