سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        فراری

        شعری از

        آرزو پناهی(باران)

        از دفتر صدای پاییز نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۷:۵۸ شماره ثبت ۳۵۱۴
          بازدید : ۱۱۴۰   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرزو پناهی(باران)



         در دل این شهر شلوغ

        شهر پر خشم و کبود

        دختری گم کرده راه

        بی هدف  پرسه بیعاری زند

        نه کسی ٬نه مکانی

        بهر یک لحظه درنگ٬ انتظارش دارد

        بدنش آلوده افیونست

        بوی دود سیگار بر تنش بنشسته

        جای او گوشه این شهر مصیبت زده است

        طرفش رهگذر شبرو این خانه ویران شده است

        چشم سوء هر نگاه

        تن او می کاود

        سر صبح تا ته شب

        راه هر کوچه و برزن دارد

        بهر یک پول سیاه

        تن خود بستر الوده کند

        عفتش در طبق هر کس و ناکس بنهد

        گاه گاهی بدنش جای جراحت دارد

        سر او گیجی بی مایگی و بیعاریست

        دست او بهر پشیزی

        طلب بوسه شیطان دارد

        گل با ارزش زن بودن او

        در خطر طوفان است

        بگذریم

        قصه دراز است ولیکن!!!!

        پشت این چهره آزین شده و موی قشنگ

        پشت این خنده زیبا و ملوس

        چهره ای از غم و ترس جا دارد

        داغ او فقر و غم بی مهریست

        و وجودش هر دم ٬ در خطر بی امنیست

        خنده های مستیش

        همه از گریه غم انگیز تر است

        چونکه از بخت بد و فقر و غم و بی گوهری

        نام یک زید فراری دارد

        افسوس کجایند طبیبان

        که بگویند کجاست مرهم این زخم عمیق

        کجایند؟



        راستی یادم رفت!

        حال من خوب است شاید!

        ملالم طبیبی است برای او

         

        آرزو (باران)

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4