(شعر دوم از سه گانه بی خوابی)
(_*-*-* شب صدا *-*-*_)
سوز می آید از لای پنجره نیمه باز
تیز است و برنده
تا مغذ اسخوان هایم
بازهم شب شده است
باز هم بی خوابم
زهر اندیشه هایم در رگ هایم جاریست
تصویر خاطراتمان مانند مورفین است در رگ های خشکیده ام
باز هم بی خوابم
فندکی در مشتم
دودی غلیظ در ریه های سوخته ام شاید...
باز هم آشتی قلم با من
تصویر خاطراتمان در نثر هایم
باز هم بی تابی های کودکانه
پیراهنم بوی تورا دارد
شفای چشمان گریانم شاید...
تارمویی از سرت بر تخت
رد پای عشقبازیِ کهنه
باز هم بی خوابم
لبخندی جاودانه اما تلخ
در قاب عکسی گوشه تختم
گویی که بامن حرف دارد
بایادتو بازهم خوشبختم
نثر را میسوزاند در من
شعله های داغ اشعارم
شعرم دیوانه ایست بی وزن
هم آغوش شب های افکارم
سوز می آید از لای پنجره نیمه باز اما....
باز هم بی خوابم
**********************
پ.ن 1: قالب این شعر تلفیقی از شعر سپید نیمایی نثر و غزل میباشد.
پ.ن2: این شعر به سبک شعله است.