سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        شبنم عشق

        شعری از

        ابوالفضل سلطانی ابقاء

        از دفتر ابوالفضل‌سلطانی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ ۱۷:۳۹ شماره ثبت ۳۴۹۱۸
          بازدید : ۳۵۲   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل سلطانی ابقاء
        آخرین اشعار ناب ابوالفضل سلطانی ابقاء

        در خلوت من محنت تو همدم عشق است
        درمان دل زخمی ما مرهم عشق است
        رویم ز گناه است سیه ، لیک دل ما
        زین گشته سیه پوش که در ماتم عشق است
        رضوان طلبیدند مرا غافل از اینکه
        دل خاک نشین حرم عالم عشق است
        گویند بجز خاک نشد بهره هر کس
        این چیست نصیبی که مرا از غم عشق است
        در فصل خزان زردی ایام دل آزار
        چون است که هنگامه مرا موسم عشق است
        دل مرده در این حسرت ویرانی خویشم
        در فرصت دیدار زیم کان دم عشق است
        در سال مرا فصل بهار است شب و روز
        کاین عمر ز کف رفته مرا خرم عشق است
        در عالم هستی نبرد راه به مستی
        جز عاشق هشیار که او محرم عشق است
        زین سلسله گویید کجا راه نجاتی ست
        گویند خلاصی دل اندر خم عشق است
        بر ساحل آرام مرا نیست امیدی
        از موج بلاخیز که اندر یم عشق است
        در باغ نظر نیست مرا جز گل رویش
        آن گوهر پاکی که مرا مریم عشق است
        با عشق خدا بود که گفتند مرا نیز
        درکوی خرابات که او آدم عشق است
        گفتیم خدا کیست؟بگو نام و نشانش
        گفتند که بر برگ دل او شبنم عشق است
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1