يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
نگران باد تنهایی باش برگ درخت پاییز
برگهای زمین خورده را زود میبرد
تو تاوان یک غروب دل انگیز فصل خزانی
آن لحظه که چشمان سیاه و نگاه پر مهرت
از مسیر تماشای ساده خلوت گزیده ای گذشت
انگار وسط جنگلی سرد و تاریک
آتشی روشن شد و
ماه هم بر بالای سرم ظاهر گشت
منتی بر من ندارد عشق
وقتی با نگاهی داغ لرزید قلب و
از نگفتن احساس ها و حرفهای تازه
به تنگ آمد سینه متروک
حس لرزان و پر طعم دوست داشتن خود پدید آمد
دیگر و پس از آن روز عاشقی
لذت فردای من بودی و فانوس شب های خیال
افسوس
بعد از کلی دلشوره و انتظار
با بغض گفت قاصدک
مسیر دلتنگی های تو به قبرستان میرسد
اکنون مانده ام با آه و حسرت
تو در سوگ یار هستی و من
شوق زیستن را از اندوه نبود تو از دست داده ام ..
عبدالله خسروی ( پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.