بسمه تعالی
خدنگ ظلم می رود نشانه سینه خدا
شقایق زمان ما شبانه می کند بکا
ببین که موسمی دگر ز جهل و غفلت آمده
تهاجمی ز دیو و دد به سوی ملت آمده
چه کار که می کند زمانه در زمان ما
به سنگ می کند رکوع دوباره زاهدان ما
قیام گل نبود اگر زمانه در غروب بود
زمانه تار و پودش از کلافه ی کروب بود
بهل زمانه را بهل زبان عامیانه ها
که میخورند مغز را مثال موریانه ها
شکوه شکل گل تو را بسند لاله می کند
که لاله هم از این خطر هماره ناله می کند
چکامه ی زمان ما نبوغ فکر مزدکی
که قبض و بسط مدعی نمونه ای ز مردکی !
افول آفتاب یا نوازش ستار شب
که فکرت زمان ما فتاده شد ز تاب و تب
دو باره گل کند ولی تفکر زمان ما
تفکر تشیعی ، زمان ما ، زبان ما
و این تفکر علی (ع) نه فکر بکر مرده است
ز ذوالفقار فکر او سپاه مارکس خورده است
خدنگ ظلم میرود نشانه سینه ی خدا
شقایق زمان ما شبانه می کند بکا
عبور عاشقانه یسلاله ی علی (ع) ببین
ندیده است دیده خمار نرگس اینچنین
غرور شاه لاله ها نهیب تیغ تیز او
چه حیرتی از این بتر مداقه ی تمیز او
شکسته شد چماغ غم زمان سبز آینه
کلام جاودانه ای ، شکوه گل هر آینه
چکاد عشق سرمدی ، بلند رتبت آمدی
ترنم نهایتی ز روی حکمت آمدی
خدنگ ظلم می ورد نشانه شینه ی خدا
شقایق زمان ما شبانه می کند بکا
چه مفسده است در زمین از این ددان بی بیان
کز این نبهره رهبران نرفت کاری از میان
ببین زمانه را بیبن ، خران ملیک می شوند !
بدان ملک بی هنر چگونه نیک می شوند !
نه زال را خبر از این ، نه رستم زمانه را
شتر به خواب می خورد خران به عین ، دانه را !!
چرا برادر تنم به مکه رو نمی کند
نماز مرگ لاله را به قبله رو نمی کند
دلم گرفت وای از این ترانه های سرد غم
روایتی نمی کند کسی ز حال مادرم
بیا برادرم بیا برای لاله گریه کن
بیا بخاطر خدا برای لاله گریه کن
کسی نبست عافیت از این حضور لاله ها
کسی نچید شاخه ای از این وفور لاله ها
خدنگ ظلم می رود نشانه سینه ی خدا
شقایق زمان ما شبانه می کند بکا