دوشنبه ۳ دی
کهنگی شعری از عباس یزدی (طوفان)
از دفتر یادها نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۹:۲۳ شماره ثبت ۳۲۷۹
بازدید : ۱۱۹۰ | نظرات : ۱۸
|
دفاتر شعر عباس یزدی (طوفان)
آخرین اشعار ناب عباس یزدی (طوفان)
|
من هنوز از جبهه ها دارم سخن کهنه گردیده اگــــرچـــه راه من عشق من بازهم لباس خاکی است حال واحوالم به قولـم حاکی است پس چه شد آن معنویت بین ما کن به عکسهای قدیمی یک نـگاه آفت پیروزی است کبر و غرور اینچنین گشتی ز اهـدافــت تو دور آفـت دیــگر تــــرا نســیان بــود حاصل نسیان همــی عصـــیان بود خاطرت کن زنده از یاد شــهـــید باکـری حـــال تـــرا داده نـــویــــد اینزمان گر ریشه ها بردی به خاک بهرجبهه سینه میکردی تو چاک حاصل عمرت چه شـــد در زندگـی گشـته ایـنک حاصـلت شـرمندگی وای اگـر بـدری شویم ما امتحان حاصل این امـتحان باشـد عــیان ما نبردیم تـوشـه ای از این سـفر امتـــیاز جـبهه را دادیم هـــدر آن زمان در جبهه بودی بر تشک زین سبب دارم بر احوال تو شک با ریاء و حقــه و خـوف و رجــا بهر کسب درصـدی در هـر کجا با همین درصد گرفــتی مبـلمان گرچه دیدیـم مـا بسی بی خانـمان بوالعجب ششماهه تو دکترشدی هــرکجا منصب گرفتـی پـر شدی کو رجائی دستـفروش شـهر مـا زادهً عــبدالصمد گفــت بــهر مــا هرزمان دیدید که نسیان وغرور کرده من راازشما یک لحظه دور یادم آرید من چه بودم یک زمان قدرت شیطان بــرادر کم مــدان حب دنــیا و تجـــمـل بـــا حســد وسوسه باشـد و کم کم میــرسـد در دلت طاغوت کم کم زنده شد کاخ فرعون بـــا زمان آماده شد از ستمـــــها میشود (طوفان) بپا کار لیزینگ را نمی دانی ربا؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.