سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 خرداد 1404
  • قيام خونين 15 خرداد، 1342 هـ ش
  • زنداني شدن حضرت امام خميني -ره- به دست مأموران ستم شاهي پهلوي، 1342 هـ ش
9 ذو الحجة 1446
  • روز عرفه - روز نيايش
Thursday 5 Jun 2025
  • روز جهاني محيط زيست

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

پنجشنبه ۱۵ خرداد

وطن

شعری از

نجمه طوسی (تینا)

از دفتر دلنوشته ها نوع شعر دلنوشته

ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۲۰:۵۴ شماره ثبت ۳۲۵۷۴
  بازدید : ۱۱۶۱   |    نظرات : ۷۷

رنگ شــعــر
رنگ زمینه
آخرین اشعار ناب نجمه طوسی (تینا)

اسب زرین فلق می تازد
از پس ظلمت شب
وه چه روشن شده است
دشت تاریک زمین
نقطه ای می جنبد
در پناه یک کوه
می رسد از ره دور
خاک غربت به سرش
می کند دست بلند
سایه ی چشمانش
وبه یک باره فرو می افتد
همه ی غم هایش
آشنایند با او
خاک واین پهنه ی دشت
و زلال آبی
که از آن چشمه ی جوشان زمین
در گذر است
می تپد دشت نیایشگریش
سجده ی طولانی
سفری سخت گذشت
ودر اندیشه ی او
رنج این غربت را پایانی ست
«باید این خاک گوهر خیز وطن
سرمه ی چشم کنم»
سنگ وخاک وعلف وبوته ی خار
لکه ی ابر سپید پشمی
پَر پُر پولک آن پروانه
اشک همچون سیلش
کفش بی تخته ی او
عرق گرم تنش
از پیش می گذرند
همچو یک مرغ جدا گشته زبند
یا چو آهوی سبک بال ختن
همچنان می تازد
دگر از رنج سفر یادش نیست
یا نخواهد که به یاد آوردش
کعبه ی آمالش
مهر آغشته ی در افکارش
زادگاه ووطنش
عشق و اندیشه ی دور کهنش
در افق جلوه گر است
همچو مامی که گشوده آغوش
از برای پسرش
غرق افکار درونست سرش
می شمارد با خود
تک تک ثانیه ها
وچه سان می گذردلحظه ی دیدار وطن
در سر مرد غریب
همچو ماهی یا سال!؟
۱
اشتراک گذاری این شعر

نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


(متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

غلامرضا مهدوی (مهدوی)

جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
سید مرتضی سیدی

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
سید مرتضی سیدی

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

موسای من تو به دنبال کدامین خضری اااا گوشه ی چشم تو ابریست پر از آب حیات

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1