خواب کجا وُ من کجا ، رفته دگرزِ یاد من !
کاش شود صبحِ سحر، تا برسد به داد من !؟
بغض نشسته برگلو، خسته شده.هق هق دل
غصه خورم بحالِ خود، که نیست او جوادمن
نسیم صبح عاشقی ، باز زِهم گسسته شد !
گمشده درکویر دل ، کجاست وقت شاد من
بوم وُقلم مچاله شد، خشک شده نوک قلم
بیت وُغزل فسانه گشت ، زفکر بیسواد من
عشق چه آتشی بود ، کشته مرا درون خود
حال وهوای شعر هم ، رفته ازاین نهاد من !
سخت غمی کشیده ام، تشنه ی وصل اوشدم
ولی بهانه میکند ، که باش خانه زاد من !
ای دلِ بیقرارمن ، مست تویی نه حال من !
جام شراب غصه ها ، هست دگر نمادِ من !
**==**==**
فشرده ام طعم دبشِ وصال
تاخشک شودتابوتِ خیال دلم !
دیگر شیار نزنید دفتر نکاح
خطبه برای کیست ؟!
دامادی ام چه سود؟
درحجله گاه مجهول بی عروس !!
دردی نجیب ریشه دوانده برعمق بسترم
مجروح شده زیستنم !
چون بی خطبه های عقد
متارکه اقبال من شده
چرا سا قدوش رهایم نمیکند !
وعاقد ، درتب مستانه ی ، مطرب وطرب
طلبِ سهم خودکند !
هیهات ، حجله باکره مانده هنوز!
ومن برسنگ فرش حادثه
هرچندبکارت فکرم گسسته شد
تنها نشسته ام...!!
s@rv