دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
آخرین اشعار ناب بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
|
17. تقدیم به (( چارلی
چاپلین))
پشت این
خنده ها دردیست.
همه را شاید ! . . .
مرا هرگز !
درد را ؛
از هر طرف که بخوانی
د
ر
د
است .
18.
نه تب و تابی دارد و
نه زخمی در دل
تنها ؛
شبیه خودم ؛
ر
ا
ه
می رود .
آری !
سایه ام
.
************************************************************************
19.
به پای کدامین درد ،
موی سپید کردی و
جوانیت را ؛
به خاک سپردی .
راستی شیر سنگی ات را
درموزه ی (( لور ))
به تماشا نشسته ام .
وهر روز،
خودم را ، در این آینه
به کَرات
تکرار می کنم .
************************************************************************
20.
غروب که می شود،
بی هیچ و پوچ
دلگیر می شوم.
و کلاغ ها
جنازه ی بی رمق خورشید را
تشیع می
کنند.
21.
بی تاب –
تر از همیشه ام ؛
- درکم نمی کنی !
- باران !
- چه ساده ؛
- خشت های مرا؛
- آب می کنی .
22.
من (( وجاق )) آن طایفه ام
که در آخرین نگاه مدائن
سوخت.
و باد
خاکسترش را
با خود
ب
ر
د .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.