************************************************************************
قسمت
سوم مجموعه ی ( بی چتر زیر باران )
با درود خدمت همه ی شما دوستان و شاعران خوش ذوقی که
همواره حقیر را ؛ و حسرت پاره های پر از دردو اندوهم را همراهی کرده اید.اکنون بر
آن شدم تا سروده های مجموعه ی ( بی چتر
زیر باران ) را که مجموعه ای از شعر های کوتاه سروده شده در بین سال های 88 تا 90 می باشد را جهت نقد و بررسی خدمتتان
ارائه نمایم. هرچند که اکثر این سروده ها در مجلات و یا همایش های ادبی قبلا ارائه
شده اند اما نظر شما بزرگواران می تواند تا قبل از چاپ این مجموعه راهنمای برادر
حقیر تان باشد.
باکمال احترام:
بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
****************************************************************************
11.
آینه را جرمی نیست.
اینهمه ؛
بهانه مگیر !
ابتکاری نسنجیده است ؛
نفرت .
که در نگاه مغرضانه ی
چشم های تو
قد
ک
شی
ده
است .
****************************************************************************
12.
اراده کن !!!
نیازی به استخاره نیست .
شکستن می خواهد؛
برای رسیدن به
آ
ی
نه ! ! !
****************************************************************************
13.
اینجا ؛
کسی به آینه حرمت نمی نهند .
راهت
ب
گی
ر و
هی دم از آینه ها مزن !!!
****************************************************************************
14.
مجروح شد و شکست
آئین آینه
دیگر چه فایده
. ت ؟!
. س
. ا
اندیشه های ر
*****************************************************************************
15.
باد می آیدو
قار
قار
کلاغ
رعشه بر تن جنگل می افکند.
بر
گی
می
اف
ت
د و
می میرد.
و این بهار،
شاید؛
آخرین جوانه ی پیرمرد همسایه باشد.
****************************************************************************
16.
هی از طلوع دوباره ی خورشید ،
دم مزن!
مردان این دیار
دل های زخم خورده ی خود را
در شیشه های کوچک الکل
نهاده اند.
************************************************************************
از تمامی دوستانی که در دوقسمت قبلی لطف کردند و با
راهنمایی ها و نقدهای خود دلسروده های حقیر را مورد لطف نقد خود قرار دادند بی
نهایت سپاسگزارم.
امیدوارم حوصله به خرج دهید و تا پایان این مجموعه
مرا یاری نمائید.
برادر کوچکتان بهزاد چهارتنگی ( خاموش )