قسم به نام غدیر وقسم به جان غدیر
که کام هر دوجهان هست در جهان غدیر
به حج آخر احمد خبر رسید از غیب
به مردمان برسانی تو ترجمان غدیر
خروش آب های زمینی به گوش هم گفتند
حدیث مائده ی رب به گفتمان غدیر
تو کوهسار سترگی که آسمان خندید
به شانه های رفیعت نگاهبان غدیر
چه عاشقانه نوشتند مرغکان هنر
به بالهای سعادت همای جان غدیر
سپاس ما به خدایی که یک نشان بگذاشت
زمین به غیر زمین بود بی نشان غدیر
تو آفریده ی صبحی ونور با تو دمید
به عشق سوره ی یاسین ودر مکان غدیر
و آن خوارج دینش نظاره گر بودند
عروج دست علی را به آسمان غدیر
به روز عهد اخوت فرشتگان بستند
چراغ های درخشان به آستان غدیر
سکوت شب شکنانی که روز از تو سرود
غدیر خم که خمیده است در کمان غدیر
چگونه از تو نگویم که روشنی بخشی
به چشم نقطه ی نوری به مردمان غدیر
بخوان حدیث مکرر به دفتر زرین
شکوه فر عدالت شمارگان غدیر
عید غدیر بر شما مبارک