يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب ساجد بهشتی
|
پائیز است
هواهای دو نفره
تو نیستی
به بهانه دلتنگی پنجره را می گشایم
تو نیستی حتی پائیز هم بوی جهنم می دهد
و این پنجره مانند دروازه ی جهنم است
کم کم باد هم تن سوز میشود
برگ ها کم کم رنگ جهنم میشوند
زرد
نارنجی
سرخ
پائیز ...
بهشت هم از جذبه ی حضور توست
و بهار مخلوق بودنت
چه تلخ
من زاده ی آتشم
تو زاده آب
آبی به آذر وجودم
دچار پریود مغزی شدم
یاس فلسفی
اتاق برای اندوهم کوچک است
تن به خیابان می سپارم
شاید اندوهم محو شود
هوای دونفره
من ،
دستان خالی ام
تو نیستی و ...
تو نیستی و هوا بسیار دلگیرِ دلگیر میشود
افکار لجن کشیده
افکار پست
خیال
خیال
خیال
مردن آنقدر هم سخت نیست ، نه ؟
شب درازی رسیده
من ،
شب ،
افکارم ،
شاید ایستی لازم باشد !!!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.