سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 21 فروردين 1404
  • شهادت امير سپهبد علي صياد شيرازي، 1378 هـ ش
  • تأسيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي و افتتاح حساب شمارة 100 به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ‌.ش
12 شوال 1446
    Thursday 10 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      پنجشنبه ۲۱ فروردين

      وجدانم راحت است!

      شعری از

      مونس حسینی

      از دفتر فقط بخاطر خاطرات نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۶ شماره ثبت ۳۰۰۷۸
        بازدید : ۵۸۵   |    نظرات : ۲۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مونس حسینی

      او را رو به قبله کردند.
      به آرامی حروفی را به هم چسبا ند و پرسید: دوستم داری ؟
      دستش را گرفتم وجواب دادم : به آسمان نگاه کن !
       با زحمت سرش را چرخاند و در حالیکه ، یک سوم چشمانش  بسته بود به پنجره نگاه کرد .
       وقتی نگاهش به آسمان رسید گفتم : من ، ماه و تمام ستارگانی را که در آسمان چشمک می زنند دوست دارم.
      از او خواستم که به سقف اتاق نگاه کند .
      با زحمت سرش را چرخاند و در حالیکه ، یک دوم چشمانش بسته بود به سقف نگاه کرد .
      وقتی نگاهش به لامپ رسید گفتم : من آن پروانه و تمام حشره هایی را که عاشقانه به دور لامپ می چرخند دوست دارم.
      آنگاه از او خواستم که به درب اتاق نگاه کند.
      با زحمت سرش را چرخاند و در حالیکه ، دوسوم چشمانش بسته بود به در نگاه کرد.
      در اتاق به آرامی تکان می خورد به او گفتم : من این نسیمی را که تازه از راه رسیده و در را به رقص در آورده دوست دارم.
      صدای جیر جیرکها به خوبی شنیده می شد ومن گفتم : جیر جیر جیر جیرکها را نیز در دل شب دوست دارم.
      او در حالیکه به آواز جیرجیرکها گوش می داد مرگش از راه رسید و چشمانش را کاملا بست .
      تاآمدن مرگش ، سرش را گرم کرده بودم تا پرسش او را با دروغی پاسخ  نگویم .
       از این بابت وجدانم راحت است !  تا آخرین  نفس  با او  صادق  بودم !
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2