با درود خدمت همه ی شما دوستان و شاعران خوش ذوقی که
همواره حقیر را ؛ و حسرت پاره های پر از دردو اندوهم را همراهی کرده اید.اکنون بر
آن شدم تا سروده های مجموعه ی ( بی چتر
زیر باران ) را که مجموعه ای از شعر های کوتاه سروده شده در بین سال های 88 تا 90 می باشد را جهت نقد و بررسی خدمتتان ارائه
نمایم. هرچند که اکثر این سروده ها در مجلات و یا همایش های ادبی قبلا ارائه شده
اند اما نظر شما بزرگواران می تواند تا قبل از چاپ این مجموعه راهنمای برادر حقیر
تان باشد.
باکمال احترام: بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
1.
سنگ ها؛
نجیب زادگان مخروبه های تاریخند.
یادگار کنیزکانی که در بیغوله های باستان
به بوی بوسه ی رخوت
به
ب
ا
د
2.
باروهای سنگی دیروز
در ازدحام برج های پیش ساخته
محو می شوند.
ودیوارهای کاغذی امروز
هیچ میخی را
بر نمی تابند.
نمی دانم؛
تکلیف این تابلوهای منتظر
3.
ما که نباشیم
چه فرق می کند؟
خورشید از غرب طلوع کند یا از شرق
بگذار این موریانه های حریص
آخرین شعر مرا
همچون سمفونی نیمکت های کهنه
بنوازند.
************************************************************************
4.
صفحه را خط می زنم؛
سیاه می شود.
سیاهی را پاک می کنم
به هم می آمیزند.
و زاده می شود خاکستری
مثل همه ی ما ،
آدم ها
هشتاد شعر که در هر قسمت چهار شعر را در این سایت پست خواهم نمود. البته مجموعه ی
کامل را در وبلاگم
جهت مراجعه ی دوستان قرار خواهم داد.
برادر کوچکتان : بهزاد چهارتنگی ( حاموش )