دل را رها نکرده این شور وحال مبهم
این انتظار ممتد این حس کال مبهم
صد بار گفته مادر , برخیز دختر از خواب
کابوس کهنه ای شد عشق محال مبهم
پوسیده سیب سرخی در دست شعر هایت
حوای نا شکیبی در یک خیال مبهم
بگذار تا بگوید او مادر است دیگر
وقتی خوشم به شعرو فنجان فال مبهم
پاییز فصل خوبی است در باورم دوباره
خوش می کنم دلم را این چند سال مبهم
فصلی که عشق این جاست حتی کنار این درد
دل را رها نکرده این شور وحال مبهم