يکشنبه ۴ آذر
نجوای زاینده رود و سی و سه پل شعری از منصور شاهنگیان
از دفتر گذشت ايام نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۴۵ شماره ثبت ۲۸۸۴۴
بازدید : ۱۴۲۶۷ | نظرات : ۵۲
|
آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان
|
نجوای زاینده رود و سی و سه پل ....
برای جاری شدنش دعا کنیم و امیدوار باشیم .....
زاینده رود ِ زیبا
شد ، دَر به دَر ، ندیدی ؟
زخمی ز خار و خاشاک
یا گاو و ، خَر ، ندیدی ؟
افسوس ، شد ، کویری
بی آب و زار و تشنه
گشته ، زمین ِ بازی
صبح تا سحر ، ندیدی ؟
اینک ،به گوش ِ او ، باد
آواز ِ مرگ ، خوانَـد
دُردانه ، رود ِ جاری
شد در به در ، ندیدی ؟
این درد ِ کهنه ، گویا
باید ، عصای موسی
پُـشتـش ، شکست و خشگید
شد ، خون جگر ، ندیدی ؟
زاینده رود ، عمری
با ناز می خرامید
از دشت و کوه و صحرا
بودَش ، گذر ، ندیدی ؟
رفتند از کنارش
پروانه های رنگین
آواز ِ بلبلان ، هم
شد ، عَـرّ و عَـرّ ، ندیدی ؟
در گوش ِ او ، شنیدم
نجوای پُـل ، در آن شب :
گویا ، گلایه میکرد
با چشم ِ تَـر ، ندیدی ؟
هر، پُـل به رود ، می گفت :
با بغض و آه و گریه
دیگر ، نَـه ، آب ، مانده
نَـه ، رهگذر ، ندیدی !!!!!
اصفهان ، تابستان 93
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.