(1)
\"امیرالشّعراها!\"
اي دوست در اين شهر منم از شعراها!
شادم كه اديبي شده ام از ادباها!
ماييم فقيري به در خانه ي حُسنت
لطفي تو بكن نذر يكي از فقراها!
هر روز دويديم به هر كوي و نديديم
يك رنگ رفيقي زميان رفقاها!
بر هر كه رسيديم ، دم از علم زد امْا
هنگام عمل بود يكي از سفهاها!
گرچه ز من اين گفته فضولي است، وليكن
از فضل جدايند گروهي فضلاها!
از پير خرابات مدد جُسته و رَستيم
كآخر گرهي باز نشد از فقهاها!
گر چشم خرد باز كني، نيك ببيني
ديوانه ي بسيار ميان عقلاها!
اي دوست، اگر راحت دنياست مرادت
عاقل شو و بگريز ز دست حمقاها!
هر شاعر خالي ز شعور از شعرا نيست
هر مرد جعلّق نشود از علماها!
بدپيله بسي رنج كشيده است که در
شعر
یک روز امیری بشود از امراها!
افسوس، كه آن زحمت و آن عمر هدر گشت
يك نكته نياموخت ز خيل شعراها!!!
***
(2)
\"به به چه
بهتر!\"
گراني غول شد ، به به چه بهتر!
گدا خرپول شد ، به به چه بهتر!
و انـــــدام خلايـــــــــق از نداري
چنان مفتول شد ، به به چه بهتر!
بــه بـازار از كـــرامـــات تــورّم
ربا مقبول شد ، به به چه بهتر!
به مسكين طولِ قامت عرض گرديد
و عرضش طول شد ، به به چه بهتر! ( 1 )
سر سفره به جاي نان سنگگ
پدر مأكول شد ، به به چه بهتر !
براي رفع حاجت (!) از عزیزان
هنر بامبول شد ، به به چه بهتر !
به يك شب حاج نصرالله دلّال
حسابش فول شد ، به به چه بهتر!
جوان با صفــاي خوب و رعنــا
به شَر مشغول شد، به به چه بهتر!
عدالت در ميـان خلق گـم گشت
شرف مجهول شد ، به به چه بهتر!
به جرم رتق و فتق كار مردم
نكو معزول شد ، به به چه بهتر!
به يمن پاچه خاري ها ، سرانجام
ببـو مسـئول شد ، به به چه بهتر!
______________________________
1) همه ي اين ها يعني افقي شد و
الحمدلله مرد!