سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چه کسی

        شعری از

        مرتضی کشاورز (تفاوت)

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۵۲ شماره ثبت ۲۸۷۲۰
          بازدید : ۴۴۸   |    نظرات : ۳۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرتضی کشاورز (تفاوت)
        آخرین اشعار ناب مرتضی کشاورز (تفاوت)

        چه کسی می گیرد دست تنهایی بارانت را
         و به شب می گوید  .........   نغمه ای تازه سرای
        بازکن چنگ مِه از رویه ماه
         و کمندت بگشای  ......   دو قدم مانده به صبح
        پشت اعجاز پریدن در مرگ روی یخ بسته صبحی پیداست
        خبر از شعله خاموش سحرگاهان نیست
        حدس ناچیزترین چیزی که
         میتوان با آن زیست
        حدس دیوانه شدن با یک شعر
        نو شدن در ضربان بی وقفه قانون حیات
        تر شدن وقت تیمم با درد
        سر سپردن به هوایی که  .....   پی آوای حقیقت خلوت کرد
        شب بحرانی پیکار غزل باختن است
        شبی از دانش بی فلسفه "دل" ساختن است
        می نویسم به تماشاگه آغاز پراز شب پره  .....  خوش آمده ای
        رعشه داغ به اندام شقایق هوس سرخی یک سیلی بخشید
        خالی از زمزمه هندسه در گوش حیاط .....  می توان منحنی ساده گیتی به تماشا نشست
        شانه در شانه پنجره ها نفس تند دوبیتی گوش داد
        غنچه خواهش حاشای هرخاطره از باغچه چید
        لابلای بوته رازقی جوهر زندگی و آتش دید
        مشرقی بود ولی تا غروب   .....   واژه شست لب آب انبار مثنوی
        مشرقی ماند ولی قصه ساخت از ترکیب و درد
        می توان تکیه بر هرزه گیاه باغ داد
         می توان بر چمن خلقت پای نهاد
        و به جایی که نمیدانی چیست پای گشود
        روی سیمای تب کرده آواز حقیقت دست کشید
        می شود از طپش انگشت چنار برگی چید
        ناخنی بر هوس پیچک تنهایی زد
        می شود به حافظه قاصدکها شک کرد
          و .....
        دست برداشت از این سوال های بی جواب
        .
        .
        روی کرسی غزل پاره نشست   ....   دل به آواز قناری خوش کرد
        می شود لذت عرفان را در مستی پنجره جست
        و پایان داد به معراج صنوبر ها از بیداد
        آشتی داد دست تبر را با ذهن درخت
        دور باید کرد خشم را از مشق ها
        سر بگیریم از نو خنده را
        می شود  ....
        قصه خواند لبریز از عاطفه   .....   مثل دیروز
        کاشی فیروزه را با ثلث نوشت
        قدم در خواب همسایه نهاد   .....  تن عریان کابوس را جامه داد
        می توان تا خود عشق دوید
        با کبوتر پرید   ...   با باز پرید
        نه  ...  کبوتر با کبوتر  ...   باز با باز  ...  ماند
        نه در آرزوی پرواز ماند
        اقتضای پر پروانه پشت پلک رنگین کمان است هنوز  ...   باور کن
        آخرین بار که دیوانه شدم
        کیمیا رنگ سترون داشت و کیمیایی شده بود
        آخرین بار هوا آبی بود
        بین نماز شب چاه، غمی مهتابی بود
        آخرین بار زمین ساکت بود کهکشان اضطراب مرا می فهمید
        .
        از دروازه زمان گذر باید کرد تا مرگ را فهمید
        انحنای کمر ساز را به ستون فقرات خاطره گره باید زد
        .
        هجرت محشر را دست کم می گیریم
        جذبه توفان را قاب کنیم
        موی دریا را شانه کنیم ....   و به تنهایی عادت کنیم
        کنج دنج شعله را سر بکشیم
        وزن این قافیه را می توان باور کرد
        شعر نا تمام هستی را پرپرکرد
        در خاک شست؛ حماسه باران را
        و به مشاعره ناب مهتاب و آب دلخوش بود
        .
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5