سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        ای مردم!

        شعری از

        اندیشه شاهی

        از دفتر اندیشه شاهی نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۱:۳۰ شماره ثبت ۲۸۰۵
          بازدید : ۱۰۰۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اندیشه شاهی

        چه عجیب شبی است!
        هوای دلم ابری و بارانی.
        میخواهم گریه کنم.
        میخواهم غم عالم را گریه کنم.
        هیچ کسی نیست نزدم.
        لطفا بیا با من بنشین
        و گریه کن
        امشب میخواهم گریه‌ را سر کنم!
        بیا ببین من تنهایم در این جنگل.
        ببین همه گریه میکنند
        برگ\" درخت و همه و همه
        آه! جنگل
        آه جنگل، ای انبوه اندوهان دیرین
        ای جنگل چون دل من تنها، ای جنگل
        چو من خموش گریه آگین
        فریاد بزن
        نگاه کن رفیق
        من تنها در این دیار
        سر در گریبانم و پا به زانو نشسته ام
        ابرو گره افکنده چشمم از درد بسته ام
        اشک های پنهانی ام، کرده بالینم سیلاب اب
        آه جنگل! من فریاد میزنم بهر این ملت و مردمم
        آه مردم میدانید که از آشیان ان سر زمین بوی خون میاید
        خون پاک جوانان بی گناه ملتم
        پدر مسن بهر فرزندانش اشک خون
        میریزد!
        از سوی امریکا و پاکستان پیغام شومی میاید
        آه..آه..آه
        فریاد میزنم
        کسی نیست جز این برگ های سبز بهاری
        این درختان بی زبان
        که فریاد و دادم را بشنوند
        ای مردم
        من تنهایم در این شب تاریک
        شب بی ستاره!
        خورشید تاریک!
        اشک سیاه کهکشان‌های گسسته!
        آیینه‌ی دیرینه‌ی زنگار بسته!
        این سکوت شب تاریک را چطور باید شکست داد
        وای که این چراغ زندگی هم در چشمانم شکست خورد.
        ای جنگل ای مردم!
        کجا روم با این همه درد سر و غم دنیا
        صدای نم نم باران که ارامش بخش بود برایم
        حال دیگر اون باران هم راحتم نمیکند
        اون باران هم صدای ماتم
        بر گوشم زمزمه میکند!
        نمیدانم که این باران
        در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
        خون میبارد
        در این جنگل
        و عاشق که تشنه است
        اواز می‌خواند
        این عاشق با آوازش ا ز کنج قفس پرواز می‌کند
        عاشق که می‌خواست
        همیشه عاشق بماند
        عاشق مریم
        و با عشق اون
        پرواز کند…
        ای مردم !
        چه کنم؟ آه بکشم
        و یا فریاد بزنم که همدرد و همراز
        شب‌های تلخ من بودی
        اخر چرا
        برگهای سبز فروردین را
        و ان گل های زیبای یاس را
        به دست باد دادی
        ای مردم !
        فریاد میزنم
        ای آتش خیس زقلبم شعله میچکد
        ای برگ سبز
        ای درخت خموش
        ، ای شعله‌ی سرد!
        ای خورشید زرد
        بغض در گلو ام را بسته
        تا کی این ستم
        تا کی این دکتاتوری
        تا کی خون ملت خواهد ریخت ای نامرد؟
        ای مردم !
        من نشسته ام به دربارت
        با زبانی خاموش
        و تن برهنه
        بس که پیچیده ام با درد و غم ان سر زمین
        دیگر نمیخوابم روی صندلی نرم
        با رویا های رنگین
        و نغمه های بهاری
        ای مردم!
        تویی همراز روزهای سرد زندگی من
        ای مردم!
        کمک ام کن
        آه مردمم میمیرد
        خون میبارد امشب
        دختر های زیبایی وطنم
        با پیرهن پاره پاره
        در بستر هوس سیاستمداران و جنرالان
        بستر مرگ را اختیا کردند
        ای مردم منم!
        با تن پاره پاره
        با سیلاب خون برگشتم برای شما
        خون می‌چکد ز تن پاره پاره ی من
        هنوز هم از زخم دیرین تاریخ
        ای پدر ای مردم! سینه ی من هم زخمی ست
        اینجا همه خجر میکوبند

        در سینه ی درد دیده ی این سر زمین.



        اندیشه شاهی.

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3