سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        صدای رعد

        شعری از

        سید ظاهر موسوی

        از دفتر دل نوشته های سیدظاهرموسوی نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۰:۴۴ شماره ثبت ۲۷۹۷
          بازدید : ۷۳۶   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید ظاهر موسوی
        آخرین اشعار ناب سید ظاهر موسوی

         

         

        شکسته بال

         

         

         

         

        صدای رعد گوشم راخراشید

         

        در آینجا قایقی بی سرنشین است

         

        تصادم میکنند امواج صخره

         

        عجب طوفان وتندر در زمین است

         

         

         

         

        فوران می کند آن کوه آتش

         

        زمین وآسمان خاکستر آلود

         

        سبک بالان ساحل رفت ازاینجا

         

        به این اعماق ظلمت گفت بدرود

         

         

         

         

        چرا در قهردوزخ جاگرفتم

         

        دوپایم خسته ازرنج دویدن

         

        تمام بال و پرهایم شکسته

         

        ندارم من دیگر حال پریدن

         

         

         

         

        کنار سنگ ساحل جاگرفتم

         

        صدایی گربه ای وحشی شنیدم

         

        برایم این مکان ناامن گردید

         

        که من در گوشه ای دیگر خزیدم

         

         

         

         

        دوچشمانم پر ازاشک حوادث

         

        که نا گاه پای من در پیش ماراست

         

        به پیش خود چنین اندیشه کردم

         

        که تنها راه من راه فرار است

         

         

         

         

        تنم مجروح وسرگردان ساحل

         

        عقاب پیر آنجادر کمین است

         

        شکارم میکند خواهی نخواهی

         

        زمین وآسمان بامن به کین است

         

         

         

         

        زدل فریاد کردم کی خداوند

         

        نمی بینی که من این جا اسیرم

         

        نجاتم ده زخون خواران وحشی

         

        کنارت زندگی ازسربگیرم

         

         

         

         

        ولی افسوس صدافسوس انجا

         

        گمان کردم خداگوش توکربود

         

        زحال در مندوبی شکیبم

         

        ملایک های توهم بی خبربود

         

         

         

         

        سرم را زیربال خودنهادم

         

        که کی راحت شوم زین زنده گانی

         

        در این جا بال پروازم شکسته

         

        که بشتابم به ملک جاودانی

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        حسین توسطی (حس تو)

        ،

        سید ظاهر موسوی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1