دستم به دعا رفت و دلم پیش شما شد
آری که دل پاک شما قبله نما شد
حرف دل خود گفتم و دیدم که چگونه
چشمان خدا سمت دل بی سر و پا شد
تا آمد و شد حال مرا حال سمائی
بگذار نگویم که کجا بود و چه ها شد
تاثیر خدا بر دل دیوانه چه ها کرد
یک لحظه نفس از قفس سینه رها
ما اهل دلیم ، دلبرودل داده همین است
یک بار دگر معجزه ی روح دعا شد
ای آدم خاکی که از افلاک فزونی
این روح تو یک قسمتی از روح خدا شد
بی معرفتی بوده اگر پاک نباشی
بی معرفتی گر که ندانی که چرا شد
از کار شب افروز عجب مانده ام امشب
دستش به دعا رفتو دلش پیش شما شد
-------------------
شب افروز 25/2/93
مدتی در خلوتی دور از شما
می روم تا اینکه معنائی شود
می نشینم با دل دیوانه ام
تا که در یک جمله پیدائی شود
من که هستم ،غیر مشتی استخوان
این همه کبر و منیت تا کجا
گر خدا خواهد دوباره می شود
یک دل پاک مصفائی شود
در درونم کودکی مظلوم بود
من چه با این کودک خود کرده ام
اولش از آخرش تاریک تر
کاش می شد تا که زیبائی شود
مختصر گویم حلالیت دهید
گر شما را از خودم رنجانده ام
فرصت دنیا دو روزی بیش نیست
تا اجل هم مهر و امضائی شود
--------------------
شب افروز 25/2/93