سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        راستگوترین خواستگار دنیا!!!!!!!!!

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر چرک نویس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۶:۳۳ شماره ثبت ۲۶۱۱۴
          بازدید : ۴۹۹   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)


        در   نامزدیِ   داماد؛ گفتا  عروس ؛  جانا
         
        خلاقّیت   چه   داری  ، ای  مردک   توانا
         
        گفتش به صد چم و خم؛داماد؛ نو گلش را
         
        من می جَوَم آدامس را؛بسیار  دُخت   دانا
         
        گفتش برای چیست این؛کارت  عزیز دیده
         
        گفتا که بوی سیگار؛او می  برد ز   بُرنا
         
        گفتش مگر که مصرف؛داری دخانِ سیگار
         
        گفتا  که  بعد  الکل ؛ فازش  همیشه  مانا
         
        گفتا  خوری تو  الکل ؟؛از  چیست  بهره  تو؟
         
        گفتش   که   گیر  تریاک ؛ بالا   برد  به  دنیا
         
        گفتا  کِشی تو  افیون؛ ای  خواسْتگار  بنده
         
        او  گفت  در  فراغت ؛ بهتر  بود  به معنا
         
        جوشید دخترک گفت:بیکار چرا تو هستی؟
         
        مر کار تو نداری ؟خواهی  مرا  به  تنگنا
         
        مردک چنین؛  گفتش؛ خسته   شدم  ز  دزدی
         
        گر  مستمر  بدزدم؛ این  نیست  کار  رعنا
         
        گفتا به تازه داماد؛ سرقت  تو   می نمایی؟
         
        گفت  پاسخش  عزیزم؛ کمتر بزن به سُرنا
         
        وقتی  شدم  ز زندان؛بیرونْ نگار مه رو
         
        سرقت   نمی نمایم ؛  سالم  منمْ   نگارا
         
        گفتش  به  صد  تَغیُّر ؛ آن  دختر فریبا
         
        در حبس بوده ای تو؛زودی به من تو خوانا
         
        گفت  ای  عروس  بنده؛ ای  نوگل   شکفته
         
        تهمت  زدند  که  کُشتی؛ آن  نازنین  دل آرا
         
        القصه این چنین شد؛آن دختر نگون بخت
         
        فهمید که مست باشد ؛ از راست بوده مبنا
        nullnullnullnullnullnullnullnullnullnull
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0