يکشنبه ۲۷ آبان
نعمتم دادی که ، بشناسم ، ترا شعری از فرامرز فرخ
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۲۰:۵۹ شماره ثبت ۲۶۱۰۷
بازدید : ۵۴۲ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب فرامرز فرخ
|
نعمتم دادی که ، بشناسم ، ترا
لیک بستم بر تو من ، چشمان خود
جان بدادی تا که جاویدم کنی
وقف شیطان کردم اما ، جان خود
در تمام عمر ، مهمانم ، تو را
مابقی را ، هم نما ، مهمان خود
دور گشتم ، از رهِ ، مردانگی
خود فرستادی برَم ، مردان خود (پیامبران)
من فریب دام شیطان خورده ام
هادی ام کردی همان ، قرآن خود
قدر آزادی ، ندانستم ، خدا
نک تو آزادم کن از ، زندان خود
عهد خود بشکستم و عاصی شدم
باز ، یاد آور شدی ، پیمان خود
من گرفتم همچو ابری روی تو
نازلم کردی ولی ، باران خود
بی سر و سامان و سرگردان شدم
از تو بنمایم طلب ، سامان خود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.