تو بودی تو بودی کنارم
تو را ندیدم
بوسه هات را بر چشمهام نچشیدم
تو بودی سایه ام
اما ترا ندیدم
گریه هات و بر صورتت ندیدم
بر حواسم یاد ترا ندیدم
ترا داشتم
مالک جان را داشتم
گل یاس خوشبو را داشتم
اما بوی ترا به یاد نداشتم
نفهمیدم چرا بر خواب رفتم
بوی خوشت در خواب حس نکردم
نفهمیدم که خرابم دلگیر از ماهم
کاش کور بودم اما ترا می دیدم
ندیدم گلم پر پر شد
زیر خاک به سر شد
وقتی که رفتی ترا به یاد و جونم دیدم
افسوس از گذشته ها
افسوس افسوس
با اشگم سنگ قبرت می شویم
با دست اشک چکیده لرزانم بر سر قبرت لا له می ریزم
بایاس خوشبو نامت بر سنگ قبرت مینویسم
می نویسم دوستت دارم
تو می خواستی همه چی خوب باشه
حالم جون باشه
زبانم به نامت باشه
هر روز گفتی دوستم داری
تا من روزی بگویم دوستت دارم
ومن ترا در حسرت یک دوستت دارم گذاشتم
هر چه تو خوبی کردی
من شیشه عمرت را شکستم
خوبی هات را به بدی جواب دادم
حا لا که نیستی
هر نفسم اشک می نالد
میسازد و می خواند
دوستت دارم
ترکم مکن
حیرون و سرگردونم مکن
دیوانه و پردردم مکن
دوستت دارم ای یاس خوشبویم
ای جون جونم
نامت می جویم و می جویم و می جویم
می سوزم و می سو زم و میسو زم
پر پر می شم و در باد ناله می دوزم
نرو از کنارم نرو
نرو از پیشم نرو
ای گل یا س خوشبویم
نرو
من را غریب و تنها مگذار
ای گل یاس خوشبوی من
ای ماه شب جونم ای خورشید روزم
من را تنها مگذار
ای گل یاس خوشبوی من
دوستت دارم