سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        گچ ریز...

        شعری از

        منوچهر مجاهدنیا

        از دفتر اشعار آزاد نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ ۲۰:۳۵ شماره ثبت ۲۴۶۳۷
          بازدید : ۶۳۹   |    نظرات : ۷۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منوچهر مجاهدنیا

        دوستان خوبِ شاعر ، این برگرفته از رمان جاویدِ " کلیدر " نوشته استاد محمود دولت آباد ی ست

        این سروده هیچ نقدی را بر نمی تابد!

        همه اش درد است و " درد " را از هر طرف بخوانی درد است .

        درد را نمی توان نقد کرد ! باید احساس اش کرد .

         

        کاشته اند –هفت مَرد

        در چشم براهی خویش

        با شانه های بسته درون این ستون ها

        گچ ریز !

         

        از کفِ پا تا مُچ

        زانو...

        کشاله ران ...

        زیرِ ناف ...

        تا سینه و گردن

        از سبیل تا بینی !

         

        آخرین دم زدن های نفس

        پس

        تا قبه ی سر

        تا کاکل !

         

        هفت ستون –هفت مَرد

        جان کنده اند در گچاب ...

         

        خون در پاها –منجمد

        کمر و سینه یخ می بندد

        ایستاده ...

         

        از یاد بردن نفس

        سنگین و سرد

        حسِ مرگ

        روان شدن در رگ ها

        سر پوشی از گِل – از خشت

        می پوشاند ستون ها را !

         

        و زنان شان

        در پیراهن هُول –نهالِ نیمه جان

        خاموش و درون آشفته !

         

        روستاییان بغض آلود

        ایستاده شانه به شانه

        خیره به ستون های گچی !

         

        شب – این یاد را

        برده اند به خانه هاشان

        به زیر سقف های کُلوخین

        و پچ پچ –کنارِ اجاق های سرد !

         

        هراسناک از موش دیوار

        گوش های تیز !

         

        زبانِ دراز فراشان

        می چرید در کوچه های سنگی

        فرو می شد به هر روزن !

         

        آن که داد بر گندم خواست

        گچ ریز شد !

         

        عمله های حکومت

        تفنگ چی ها –کلاه های نمدی

        قباهای دراز – حمایل ها پُر فشنگ

        سبیل های تابیده ...

         

        هیبت های رعُب

        قراول وار

        ایستاده

        با چشم های دریده

         ماه در آب می لرزد ...!

         

        مهر 87

         

        با پوزش که خاطرتان مکدر شد ...

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2