دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
گاهی دیر میرسند پیام ها
سینه من هنوز به یاد تو خالیست
راوی به کبوتر عشق بگو
اینجا دلی را سوزانده اند
بی تو بوی نا میدهد زندگی و
هوای نبودنت عطرتلخی دارد
همیشه غریب بوده حکایت عشق
کبریت روشن میکند شعله را و
شمع تا آخرش میسوزد
این روزها
شده ام شبیه تک برگ زردی از پاییز
به صدای هر بادی بر خود میلرزم
از شیون های مداوم دلتنگی
بغض دست بر گلوی تنهایی ام میبرد
تمام کن این قصه را
از خیال من عبور کن و برو
لحظه ایم زیاد از یاد تو لبریز میشوند
هر وقت خیس میشود گونه هایم
تازه می فهمم
وارث یک قلب شکسته ام
دیگر پرواز میخواهم از این غروب
تا کجایش را نمیدانم ..
عبدالله خسروی (پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.