سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 15 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
9 ذو القعدة 1446
    Monday 5 May 2025
    • روز جهاني ماما

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    در جملاتی که علی ع در تمام عمرش گفت ، این جمله از همه رساتر و عمیقتر ،زیباتر ، اثربخش و آموزنده تر بود.کدام عبارت؟کدام جمله؟آن ۲۵ سال سکوت علی است. دکتر علی شریعتی

    دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

    بی نام

    شعری از

    جهانگیر داودی

    از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۲ ۱۵:۴۴ شماره ثبت ۲۳۸۳۳
      بازدید : ۳۷۹   |    نظرات : ۲۳

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر جهانگیر داودی
    آخرین اشعار ناب جهانگیر داودی

    دیشب تو خواب مردنم ..................................... پرنده ها رفته بدن

    کوچیک و نازو موندنی..........گونجیشکک خونهء ما   یواشکی دره گوشی به من میگفت

    فردا قراره بمیری!!!

    هر کی اومد بهش گو...................... من آدم بدی بودم

    به گنجیشکا دونه دادم

    استخونو به سگ دادم

    زنبیل همسایمونو تا در خونه میبرم

    به گربه نازنازی همسایمون چشمک ناجور میزنم

    دستم پر از گلای کاشتنیست

    از نونوایی نون میگیرم نصفشو مادر میبره .....اون نصفشم همسایمون که از حسادتش به همسایه گدا شده هدیه میدم

    درخت کاج وآب میدم

    صورتمو صفامی دم

    عینکمو به چشم زدم دنیا رو تازه تر دیدم

    بگو که آدم بدی بودم       چون که دلم گرفته بود..........شعلهء آتیش شده بود

    بگو چون که خدا دوسم نداشت

    چون با غم همسایمون از بی خیالی

               غصه نداشت

    چون که غمش نبود کسی گرسنه بخوابه

    چون که دلم گرفت به حال درد مردمش.............. خدا دیگه دوسم نداشت

    من آدم بدی بودم

     

     

     

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    سید مرتضی سیدی

    تمام حزن یاران است در من ااا زمستان و بهاران است در من ااا شکستم بغض چندین ساله ام را ااا خدایا شور باران است در من
    ساسان نجفی(سراب)

    در دایره ای که آمد و رفتن ماست اا او را نه بدایت و نه نهایت پیداست اا کس مَی نزند دمی در این معنی راست اا کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
    سید مرتضی سیدی

    هر چند شیشه های دلم را شکسته اند ااا اینجا هنوز پنجره ها را نبسته اند ااا امشب تمام آینه ها در حضور دل ااا در خویشتن نشسته و از خود گسسته اند ااا دیگر چه اعتماد به دستان دوستان ااا وقتی عصای پنجره ها را شکسته اند ااا اینجا کبوتران حرم تنگ هر غروب ااا بر برج های خیس نگاهم نشسته اند ااا من از نگاه ساده ی این کفش های کوچ ااا احساس می کنم که از این کوچه خسته اند
    محمد حسنی

    درد اگر این درد مشترک بود همه هم درد بودند اما انگار بی تفاوتی زنجیر زندگی را از پایشان باز کرده است بداهه
    سید مرتضی سیدی

    هوای با تو پریدن نشسته در بالم ااا سراغ همسفری بی بهانه می گیرد

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1