وقت شرعی لطف کن از کوچه ی مسجد نرو

نازنینا  با   چنین رسمی که داری  روز و شب

کرده ای ما  را  اسیربی قراری  روز و شب

ما که عمری پشت خط چشم هایت مانده ایم

پس چرا سر بر سر ما میگذاری روز و شب

برده ای دل را و بر دامان مان  سیلاب هاست

  دیده را بد  کرده ای ابر بهاری روز و شب

شاهکار شعر شد در روزگارم  این غزل

گر چه خود در روزگارت شاهکاری روز و شب

خط چشمان  تو  بس تلفیق  نستعلیق داشت

سایه اش مانده است عمری یادگاری روز و شب

بسکه از مشاطه ها  دل می بری در سایه ها

فکر میکردم جز این کاری نداری روز و شب

وقت شرعی لطف کن از کوچه ی مسجد نرو

 مومنین را میبری در سوگواری روز و شب

جان « دلجو »  این حوالی آفتابی ...لا اله ه ه ه ...  

 گر چه با خورشید دائم در مداری روز و شب

======

 دلجووو

با الهام،اقتباس،کپی برداری،زیراکس
از غزل بسیار زیبای فرید عباسی عزیز...

ازمهرافشانی  تک تک بزرگواران سپاسگزارم...