سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        برای دیدنت...

        شعری از

        فروزان شهبازي

        از دفتر بي پنجره نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ ۱۴:۳۲ شماره ثبت ۱۹۸۹۰
          بازدید : ۹۴۶   |    نظرات : ۱۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فروزان شهبازي

        "برای آسمان دلگیر فردایم"

         

        خوابت نمی آید به چشمم

        چشمم به خواب نمی آید

        اصلاَ به چشمم  خواب نیامده  می رود...

        فرسودم

        تب کردم

        از بس که لم دادم پشت این چشم خالی

        این  آسمان خیس پوشالی

        ندر کردم دلم را

        - ببرم یا نه  ببرّم-

        به پیشواز چشمانت

        که هیچ

        به قربانگاه !

         

         

        حالا که دل بریده ای

        بند

        دلم را بریده ای!!!

         

        کدام ققنوس به آتش می کشد افسانه ام را؟!

        چه می کنی 

        اشک های روانه ام را ؟!

         

        دستم

        دستم

         شکسته دستم

        اصلاَ بشکند دستم 

        به پابوس کدام نفست وبال گردن می شود؟!

         

         

        نگو خیال است این هجوم بارانی

        تو خیال منی

        خودت را نزن به بی خیالی

        تو که نشسته ای – هزار روز شمردم از یک –

        در خیالم بهانه  باز بهانه می گیری.

         

         

        دستم به فرمان  است و

        هیچ

        دلم به فرمان نیست.

         

        پر پرم

        تیغ میزنی

        دلم را لای مژگانت

         

        قصاب شده ای

        تکه پاره های تنم را...

         

        گوشه ی چشمت

        یک آسمان نگاه باران خورده ام  جا مانده

        افسوس!

        لبت

        گر گرفته از هرم نفسهایم.

         

         

        ببین آه نمی کشم آه ه ه ه!

        بگیر این انگشتان تا خورده را

        پیچیده در تار و پود شال گردنت ...

         

         

        به بند کشیده ای مرا

        رها نمی شوم

        نذر می کنم تمام دل سروده های عاشقانه را

        برای دیدنت!!!!....

         

         

         

        " ببخش تمام حجم  تقصیرم!"

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2