سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      1-امام زمان 2-غیبت امام زمان 3-درد دل با امام زمان 4-به سوی ظهور5-ظهور نزدیک است

      شعری از

      محمد رضا بذرافکن

      از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲ ۲۳:۳۶ شماره ثبت ۱۹۸۱۸
        بازدید : ۵۲۸   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد رضا بذرافکن

      ا-امام زمان
      نخواهم این جهان چون تو نباشی
      عدالت بی تو بوده در حواشی
      عدالت واجبی همچون نفس بود
      ولیکن بی تو جایش در قفس بود
      عدالت بی تو جز اسمی دگر نیست
      ولیکن اذن هر بحث و اگر نیست
      دل ما با ستم ها خو گرفته
      عدالت از دل ما رو گرفته
      جوانان عدل را افسانه دانند
      عدالت را بسی دردانه دانند
      ولیکن عدل از آزادمردی است
      عدالت در تلاش و رادمردی است
      عدالت از ازل با ما قرین بود
      بلی مشکل از اول در همین بود
      از اول از عدالت رو گرفتیم
      ولیکن با بدی ها خو گرفتیم
      پس اینک چاره ما رادمردی است
      دوای این بلا آزادمردی است
      ******************************************************
      2-غیبت امام زمان
      در نبودت عاشقی گمراه شد
      عاشقی با تیرگی همراه شد
      عشق هرگز تیرگی را رد نکرد
      پاکی اندر دل بدی را بد نکرد
      عاشقان در عشق افراطی شدند
      بد دلان با عاشقان قاطی شدند
      فرق عاشق با بدی دشوار شد
      عاشقی ها با بدی ها یار شد
      عاشقی اندر دل و بد در سر است
      دل بود بینا و سر الحق کر است
      پیروی از سر بود چون جاهلی
      پیروی از دل نبوده کاهلی
      کاهلی از جهل و از اوهام بود
      هر که شد پیرو در این ره خام بود
      پس بود عشق تو مهدی ایمنی
      من شوم آهو و تو شو ضامنی
      ******************************************************

      3-درد دل با امام زمان

      گر عدالت بود ، مشكل ها نبود
      گر كه نيكي بود ، بد را ميربود
      بي عدالت زندگي معنا نداشت
      گر عدالت بود زشتي جا نداشت
      هر كسي در اين بدي جايي گرفت
      اين عدالت بي تو معنايي گرفت
      بي تو هر كس دفتر عشقي نوشت
      آه بي تو هر كسي مشقي نوشت
      بي تو اين دل خسته و دلسرد شد
      بي تو دل از خوب بودن طرد شد
      آه اي مولا چه گويم از جهان
      بي تو اين جان ها رسيده به دهان
      يار ياران ، خسته ام، پس يار كو
      عشق من ، پر بسته ام ، غمخوار كو
      هيچ راهي نيست ديگر اي خدا
      ناله را از سينه ام تو كن جدا
      ْآه مولا دل دگر جايي نداشت
      از بدي ها اين تنم نايي نداشت
      بي تو اين عشقم كجا معنا شود
      اين بدي ها در كجايم جا شود
      بي تو اين ره مقصدي ديگر نداشت
      آه مولا بي تو دل ، دلبر نداشت
      بي تو دائم زندگي در ماتم است
      آه اين بودن پر از فكر و غم است
      پس كجايي ظرفييت ها خوار شد
      چشم دل بي نور تو بيمار شد
      حال وقتش شد بيايد اي خدا
      فاصله را بارالا ها كن جدا
      واي ميدانم خودش در ماتم است
      از تولد تا به اكنون در غم است
      چه كنم اي جان ، رهي ديگر نبود
      پاي چشم دل شده گود و كبود
      پس بيا و اين جهان را شاد كن
      تو بيا اي جان جان ، بيداد كن
      اين جهان بعد از قيامت ، ديدني است
      واي ، هر گل ، بعد از آن ، بوييدني است

      *****************************************

      4-به سوی ظهور

      امام زمان پس کجایی بیا
      جهان پر شده از دروغ و ریا
      نهانم چنین نیست لیکن جهان
      مرا دور کرده ز عشق نهان
      نهانم خدا بود و چیزی نبود
      به غیر از خدایم عزیزی نبود
      ولیکن جهانم فریبنده است
      گناهان دنیا چه زیبنده است
      دگر ارزشی نیست اندر جهان
      خدایا دلم گم شده از نهان
      نهان دو دنیای من مهدی است
      که الحق رهش واضح و هادی است
      پس اینک ظهورش چه نزدیک شد
      ره باطلان پوچ و تاریک شد

      ********************************

      6-ظهور نزدیک است

      بوی او آمد خودش در راه است
      خوب دیدم، رویش همچون ماه است

      در محرم خواهد آمد آن مقام
      انتظار عاشقان گشته تمام

      بعد او دیگر عدالت پوچ نیست
      فکر والا دائما در کوچ نیست

      او عدالت را ز نو بنیان کند
      خانه ظلم و ستم ویران کند

      نزد او نام و نشان بی ارزش است
      امتیاز او تلاش و کوشش است

      چهره ظالم براو در هم بود
      لیک اینک چهره ها مرحم بود

      آتش نام آوران دین فروش
      بعد از آن روز خدایی شد خموش

      موضع تندی گرفتند آن بدان
      با بدی گشتند فربه مفسدان

      لیک دیگر فجر با آنان نبود
      عقل و کوشش ، فجر از سستی ربود

      چاره این ها در این جا دار بود
      دار الحق چاره بیمار بود

      هر که خواهد یاری آقا کند
      سقف فکر خویش را بالا کند

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      5