دوشنبه ۳ دی
رفتم که تا باور کنی ، دارم محبت میکنم شعری از حسین دلجویی
از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ ۱۰:۵۱ شماره ثبت ۱۸۴۷۳
بازدید : ۸۳۸ | نظرات : ۳۳
|
آخرین اشعار ناب حسین دلجویی
|
بانو ببخشا ، اینکه من قدری جسارت میکنم
این آخرین بارست که من با توصحبت میکنم
با کوله باری خاطره ، باخاطری از بارها
هم از شما،هم ازخودم ،من رفع زحمت میکنم
بر این دل صد پاره ام ، هرگز خیال این مکن
که بعد این بشکسته را روزی مرمت میکنم
گفتی که خدمت کن مگر از بی تو بودن پر شوم
من بی تو از خود می شوم، انگار خدمت میکنم
بشکن بسوزان تا مگر گرمی بازارت شود
این دل که در بازار تو یکروز قیمت میکنم
دیگر ندارم هیچ دل، سرشار از غم ها کنم
پس بی تو دردم با غزل امروز قسمت میکنم
شاعر نشد در وصل تو طفل قناعت پیشه ام
اما خدا داند که در هجرت قیامت میکنم
«گفتی محبت کن برو،باشد خدا حافظ ولی
رفتم که تا باور کنی ، دارم محبت میکنم» ****
======
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.