يکشنبه ۲ دی
زمزمه های رفتن شعری از سامان سعیدی
از دفتر تاوان سکوت نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۵۴ شماره ثبت ۱۶۱۵۴
بازدید : ۷۷۷ | نظرات : ۹۱
|
آخرین اشعار ناب سامان سعیدی
|
برو خدا به همرات ولی حرفات قشنگ نیست
حرفای رو زبونت با دل تو یه رنگ نیست
یادت میاد میگفتم دور و برت شلوغه
گفتی اگه نباشی بی تو همش دروغه
شبا بهم میگفتی بی تو نفس ندارم
اگه نباشی عمرم کیو بجات بذارم
یادت میاد تو چشمام خیره شدی یه روزی
گفتی میخوای همیشه به پای من بسوزی
یادت میاد با دستات موهامو شونه کردی
بوسه زدی به لبهام گفتی دوای دردی
تو آغوشم که بودی یادت میاد نفس هات
اون التماس بودن تو خواهش و هوس هات
خودت بگو کجا رفت اون همه مهربونی
رفتی با خاطراتم اما تو بی نشونی
حالا با بی وفایی نگو همش سراب بود
نگو بودن با من فقط برات یه خواب بود
با رفتنت عزیزم رو دل یه داغ گذاشتی
زدی تو زیر حرفات گفتی دوسم نداشتی
حال و هوای رفتن منو ازت گرفته
از این چشم انتظاری چیزی بهت نگفته
تا وقتی زنده باشم تو رو یادم نمیره
بدون آهم یه روزی دامنتو میگیره
حالا شدم مسافر به جاده چشم میدوزم
میدونم بی وفایی اما به پات میسوزم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.