جمعه ۲ آذر
دل نامه شعری از احمد البرز
از دفتر دلتنگی های من نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۲ ۱۱:۰۱ شماره ثبت ۱۵۷۱۱
بازدید : ۵۰۹ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب احمد البرز
|
كهنه شد احوالِِِِِِ ما اين حال را َتفسير نيست
اين شغال بيشه را هرگز مجالٍ شير نيست
رنگ بر زَنگارِِ دل هر گز نمي آرد لعاب
آينه پندارهاست كه جاي هيچ تغيير نيست
من درخت كهنه ي باغ ام ،نمي پرسي ببين
شانهء افتاده را تصويري از يك ، پير نيست ؟
زود طي شد همدلي تنهايي آمد پا گرفت
مرگ اگر آهسته آمد صبر كن ، دير نيست
كودك احساس ما چون مادري رنجور داشت
سينه مادر ز غم خشكيد و آري شير نيست
ماه تير و فصلٍِ تابستان گرم تمديد شد
سوخت انبوه درختان زردي انجير نيست
شب تمام آسمان گم شد از اين شرِح فراغ
در دل اين شام حتي صوت يك َشبجير نيست
حنجره خاموش شو با يك سكوت آرام گير
پس بدان در ناي خسته فرصت َتحرير نيست
از َبناي آدم اين مخروِبه ها ،البرز چيست ؟
اين خرابي ها يقيناً حاصل ِ تدبير نيست
92/4/31
احمد البرز
ًٌٍ
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.