دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
یک شب گناهی کردم
روحم شکست
آنشب برایم یک قرن گذشت
هاتفی ندا داد
یادش را گم کرده ای
بگرد
خانه دوست کجاست..
مدتهاست
یادهای دنیا را به باد سپرده ام
آنها غریبه هایی بودند
من را از تو دور کردند..
از زمین دور میشوم
به دور دست ها پرواز میکنم
وقتی به تو فکر میکنم
حس میکنم
دستم به آسمان میرسد..
با تو حرف میزنم
اشکهایم خودشان را حراج می کنند..
در حوالی تو
هیچکس غریبه نیست
این روزها
یادت سود عجیبی دارد..
پنجره ات همیشه باز است
برایم چتری از یادت بساز
تا زیر سایه ات
آرامش داشته باشم..
برای به تو رسیدن
حاضرم در کویر تشنه زندگی کنم و
دریا را از خودم دلگیر کنم ..
جای تو دیگر
اینجا میان قلبم
برای همیشه امن است
اجازه هست خدا
اسم این شعر را بگذارم
سهمی برای دوست..
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.