جمعه ۱۶ خرداد
مرد شعری از
از دفتر دل نوشت فانوس نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۵۰ شماره ثبت ۱۳۹۷۹
بازدید : ۷۰۶ | نظرات : ۶۴
|
|
مردی به جنسیت نیس
اینو برای همه کسایی نوشتم که مردن نه نر:
مردی یعنی فهمیدن
نفهمیدن بعضی اوقات ، بهتره تا فهمیدن
فکر میکنی مردی؟ ، آره خود خود مردی
ولی نیس به خاطر پایین تنت ، چون پره پری از تلخی
میخوام واست بشم کتاب دهخدا
معنی هرچی مبهمه ، بریزم جلوت یه جا
بزار از زخمایی بگم ، که سالهاست ، بسته نشده
کلی نمک خورده ولی خسته نشده
برا همه از جون مایه میزاری
با مرامت گودال میسازن
تو رو میندازن توش
اینا بستن ، دست شیطون از پشت
میدونم هیچکی نبوده دورُ ورت
مه زیاده ، نمیتونی ببینی جلوترت
تو با امید ساختی یه مه شکن
اینجاست که میگن بدیا خورد شکست
رو صورتت گذاشتی یک نقاب
نشون میده میخندی ، هستی در عذاب
تو یه شب تاریک ، هیچی نیس
تاریک از تاریک ، نوری نیس
تو جاده داری ، تنها میرونی
خودت یه پا مشعلی ، پس باکی نیس
تو جاده میبینی یه نفر خورده زمین
میزنی کنار برای کمک سریع
ولی پس فطرت بوده کمین
میبینی جاهاتون ، میشه زودی تعویض
اون سواره ،تو پیاده
گوشه خیابون
دیگه پایه هستی ، بزنی تو رگ سیاه نور
ولی یه صدا میاد ، از خیلی دور
صبر کن ، میبینی بارون ، توی بیابون
فقط یه حرف دیگه ، میبینی موزیک شد قطع
صدای فانوس ، زودی رفت
پاهام کشیده میشه روی زمین
خش خش میکنه در دل شب
خسته ام ، تو دل شب، میزنم پرسه
یه چیزی بگم ، همه خستگیات در ره
وای به حالتون بدیا ، نوبت من شه
یه روز با توست فردا ، با منه
فانوس
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.