جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)
آخرین اشعار ناب مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)
|
وقتی همه خواب بودند
از دفتر کبوترانه
م.ی لولی وش
***
می بینی !
سرک های گاه به گاه ِ نگاه ِ شهر
چگونه جمله ها را وارونه قدم می زنند ،
و واژه ها بزک شده با عشق ،
روبان ِ مهر ،
لگد مال ،
ماست مال ،
شعر ،
آه ..... شاعر ! شاعر ! شاعر !
تابیده ام شاعر
بی تاب و ُ هیچ تابی تابم نمی دهد
جز تب و تاب ِ تو بی تو با خیال
حالا می شود دور از تمام ِ سرک ها
بلندای بانگ ِ سکوت را به رصد نشست
و دوباره مرور کرد آنچه را که بی تو .... با تو .....
)شب بود ... ماه پشت ِ ابر بود (
به آسمان نگاه می کردیم ،
چهار لنگه کفش
نشسته یک در میان جفت به جفت هم
و فاصله تنها سرمه ی چشمهای تو بود و ُ
نم ِ چشمهای من
چشمت را باز نکن شاعر
صدای خروس همسایه است که صبح ِ دیروز را قضا می خواند
هنوز مانده تا بپریم !!!
تو که می دانی از ارتفاع ِ رویا پریدن چگونه زخم می زند
چقدر دلهره دارم ....
آه ...
دستت به ماه می رسد ؟!
قرص ِ ماه و ُ ...
زیر ِ زبان وُ ....
آرام آرام آرام .....
شاید بهتر باشد بیشتر بتپم
آنقدر که هیچکس جز تو نفهمد شاعرم
اصلا مرا چه به شاعری ، مخاطب!
بگذار عریان بسوزم
هذیان ، ژاکت ِ آرایه نمی خواهد
تو بدانی کافی ست ،
تفسیر باشد برای کودکان ِ امروز ، که فردایی دور
تبم را به شقاوت چاپخانه ها می سپرند ....
راستی تو که می دانی ؟!
پروانه ای که هرشب
چشم بسته می چرخید دور ِ شمعی که در اتاق نبود
چگونه می سوخت ؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.