جمعه ۱۶ خرداد
خاطرات تلخ شعری از
از دفتر دل نوشت فانوس نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۴۸ شماره ثبت ۱۳۶۶۳
بازدید : ۹۱۵ | نظرات : ۶۸
|
|
این شعر هم برای زمستون پارساله:
بند 1:
من هستم یه مرد ، عقب مونده از قافله
که این شهر برام بوده پر از خاطره
خاطرات تلخی ، که همیشه تو یادمه
تو مشکلات ، ایستادم بدون واهمه
گوشه ی شرق شهر ، با بچه های با مرام
که همیشه خواستم ، واسه زخماشون باشم دوا
ولی بعضیاشون انگار ، بویی نبردن از مرام
فکر میکنی خوبنُ ، نمکدون میشکونن ُ ، انگار بودن سراب
یکیشون میگی هستی برام ، رفیق فاب
مثل داداشمی باهات مثل کف دست ، میمونم صاف
هیچ وقت ماه نمیمونه پشته ابر
دستت رو شد برام ، بهترین رفیقتُ ، دادی رفت
هروقت گیر بودی ، مایه دادم جیرینگی
ببینم جوابش بود این ریختی؟
تو مشکلات آدمُ خط بزنی
بیخیال اون 1 ملیاردی که پس نزدی
ضمانت رفاقتمون ، بوده پول
میشم بیخیالت ، سختیا خودم ُ میکنم کول
همخوانی:
این نبود ، تمام خاطراتم ، در کل شهر
بود یه گوشه ، از خاطراتم ، در شرق شهر
گوش دادی به خاطرات تلخ من
عبرت بگیر از بخت گند من
بند 2:
یکی دیگه رو نجات میدم ، از شرایط کوت
براش پیدا میکنم ، یه دونه جفت
تا با هم دیگه میشن ، رفیق و اخت
به خاطر اون ول میکنه ،رفیق و مفت
این بود خاطرات شرق شهر
یه سریاشو نگفتم ، میریزم در دلم
این سری خاطرات ساختن از دلم ، یه یاقی
کشوندن تنم رو به دنیا و افراد ، مجازی
توی دنیا خیالی
اهمیت نمیدن که تو بازی
باختی یا بردی
مهرشونم هست مجازی
توی اونجا بودم دنبال یه فرد
که ما رو درک کنه مثل یه مرد
شاید دروغه بگم ، مهم نبود جنسیت
یه همدم میخواستم ، بدون قصد بد
به حای این که باشن مرهم زخم
نمک ریختن رو زخمم ، با خلق تنگ
یکیشون گفت هستم اهل فرانس
ما رو گذاشته بود تو فیلم ، برو بچ اسکلانس
میدونستم حرفاش باد هواس
ولی هیچی نگفتم ، خریدم ناز
بیخیال بقیه داستانا
این خاطرات بود، نسبت به بقیه ناب ناب
شاید بگی چرا میاری ، این تخلیا رو به یاد
میپاشم نمک رو زخم ، تا ضربه نخورم از یه جا ، دو بار
همخوانی:
این نبود ، تمام خاطراتم ، در کل شهر
بود یه گوشه ، از خاطراتم ، در شرق شهر
گوش دادی به خاطرات تلخ من
عبرت بگیر از بخت گند من
فانوس
ببخشید اگه ایرادی داره
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.