سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 24 فروردين 1404
    15 شوال 1446
      Sunday 13 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

        يکشنبه ۲۴ فروردين

        لعنت به این چیدمان

        شعری از

        معصومه خدابنده

        از دفتر حضرت عشق نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۳۶۴۲۴
          بازدید : ۱۱۶   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر معصومه خدابنده
        آخرین اشعار ناب معصومه خدابنده

        🌹m.kh🌹
         
        " لعنت به این چیدمان "
         
        در بیت‌بیتِ شعرهایت،
        اسراف شدم.
        قَسمَت بدهم:
        به خدایِ ابراهیم، صلیبِ مسیح، یا...
        عشقم را پایِ خورشیدِ روحت سوزاندم.
        لعنت به تو، من—
         
        در شعرهایِ من،
        گُم نمی‌شوی.
        خالی می‌شود جایت.
        چقدر بد چیده شده،
        چیدمانِ دنیا.
        لعنت به این دنیا!
         
        رنگین‌کمان،
        پشتِ ابرهایِ سیاهِ غم،
        پنهان شد.
        جعبه‌ی مدادِ رنگی‌ها هم خالی بود؛
        هیچ رنگی،
        برایِ کشیدنِ صورتِ تو،
        باقی نمانده.
         
        لعنت به این سکوت،
        که مثلِ خوره،
        روحِ مرا می‌خورد.
         
        لعنت به این زمان،
        که بی‌رحم،
        پشتِ پنجره‌هایِ خیسِ باران،
        می‌ایستد و می‌خندد.
         
        تو،
        در قابِ عکس‌هایِ قدیمی،
        مانده‌ای.
        من،
        در آینه‌هایِ شکسته،
        به دنبالِ چهره‌ات می‌گردم.
        هر تکه،
        یک خاطره:
        دست‌هایت،
        چشمانت،
        لبخندت...
         
        لعنت به این دوری،
        فراموشی،
         عشق،
        که مثلِ یک زخم،
        همیشه تازه است.
         
        من،
        در این شبِ بی‌ستاره،
        به دنبالِ یک نور می‌گردم.
        شاید،
        در گوشه‌ای از این تاریکی،
        چشمان  تو،
        روشن‌تر از خورشید بدرخشند.
        #سپید 
        #معصومه_خدابنده
        1403/12/20
         
        سلام و احترام به همه ی استادان و دوستان جان 
        به مهر می خوانید 🌹 
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        ۲ هفته پیش
        درود
        سروده ی زیبایی بود
        موفق باشید
        خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب خوشرو شاعر گرانمهر
        سپاس بابت حضور سبزتان
        ان شاء الله همیشه موفق و موید باشید🌷🌷
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        درود بانو
        بسیار زیبا و پر احساس بود خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب استکی استاد گرانقدرم
        سپاس بابت حضور سبزتان
        ان شاء الله همیشه موفق و موید باشید🌷

        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        ۲ هفته پیش
        درود و عرض احترام استاد بانو
        آخر شعر زیبایتان را بیشتر دوست دارم

        چیدمان‌ها گاهی از زاویه‌ای دیگر زیبا هستند

        سلامت باشید و سرفراز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        ۲ هفته پیش
        درود بر شما..
        زیباااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب نجفی ارجمند
        درود بر اندیشه واحساس خوبتان
        سپاسگزارم از لطف شما
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        ۲ هفته پیش
        درود بر شما خندانک
        زیبا سرودید خندانک
        عالی بود بانو خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب کریمی ارجمند
        درود بر اندیشه واحساس خوبتان
        سپاسگزارم از لطف شما
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        ۲ هفته پیش
        خندانک خندانک خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام ماه بانو عزیزم
        بیکران سپاسگزارم از حضور خوبتان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۲ هفته پیش
        با سلام وارادت بزرگوار
        همیشه
        طبعتان جوشا
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب انصاری دزفولی ارجمند
        درود بر اندیشه واحساس خوبتان
        سپاسگزارم از لطف شما بزرگوارید
        ارسال پاسخ
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        ۲ هفته پیش
        درود
        خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب مهدوی گرامی
        سپاسگزارم از لطف شما
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ۲ هفته پیش
        از آنجا که خانم خدابنده در آخر شعر با جمله ی به مهر می خوانید ما را غیر مستقیم وا می دارد که به مهر بخوانیم نه با... پس چاره ای نیست جز این که بگوییم چه شعر زیبایی خندانک
        یکی از نکاتی که یکی از استادهای ادبیاتمان دکتر ذوالفقاری مطرح می کرد در نقد یک مطلبی می گفت شما به هیچ وجه حق ندارید بر شعری برچسب زیبایی و زشتی بزنید مگر اینکه دلیل یا دلایل خود را مطرح کنید می بینم که خیلی از شعرا و بعضا خودم هم همین کار را می کنم که چون وقت ندارم می نویسم قشنگ بود زیباست...ولی چرای آن را مطرح نمی کنم واین احساسی برخورد با شعر و مطالب دوستان یک نوع شاید ظلم باشد کاش این تعارفات و بده بستان ها و تعارف تکه پاره کردن ها برچیده می شد و اگر من سر شعری نشستم بی دغدغه ی خاطر که اگر الان این مطلب و بگم ممکنه خانم فلان یا آقای فلان از من برنجه... ببخشید درد دل زیاد شد... خندانک
        اما در مورد شعر شما
        خدا را شکر یک انسجام و ارتباط معنای قابل قبولی میان بندها دیده می شد من نمی دانم شعری که روی صفحه می آید آیا خود شاعر است یا انعکاسی است از یک خاطره جمعی به هر حال با شعری سوگوار روبه‌رو هستیم شعری که درد می کشد، عاشق است، احساساتی است و به عمق انزوا و درونگرایی نومیدانه ی خود پناه برده اما چیزی که من جمعی را تقویت کرده این است که همه چیز رنگ می بازد حتی عشق، عشق هم به خاکستر تبدیل می شود اگر دم به دم در آن ندمی. و این دوری و ناتوانی در باز آفرینی معشوق و دشواری به یاد آوری خاطره ای محو از معشوق به خوبی قابل روئیت است.
        "جعبه‌ی مدادِ رنگی‌ها هم خالی بود؛
        هیچ رنگی،
        برایِ کشیدنِ صورتِ تو،
        باقی نمانده."
        با این حال شعر می توانست منسجم تر به دور ازبعضی استعاره های دم دستی قشنگ تر و با پایانی نرم تر که در بطن نوشته اثری از آن ببینیم زیباتر شود یعنی من نمی توانم یک امیدواری رو هوا در آخر شعر یا داستان تزریق کنم مگر اینکه زمینه را فراهم کرده باشم نمی شه از عمق تاریکی ناگهان پنجره ی روشنی باز کنی... زیاد حرف زدم ببخشید
        موفق باشید و شاعر خندانک خندانک
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب کریمی (ایبو)
        عذرخواهی می کنم از این که وادار کردم بخوانید
        خوشحالم که خیلی راحت حرف دلتان را بیان کردید و تلنگر و هشداری برای خود من‌شد
        سپاسگزارم از نقد خوبتان قدردانم پایدار باشید
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        ۲ هفته پیش
        درود
        مثل همیشه
        زیبا و دلنشین
        سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        معصومه خدابنده
        معصومه خدابنده
        ۲ هفته پیش
        سلام و احترام جناب عبداله پور ارجمند
        درود بر اندیشه واحساس خوبتان
        سپاسگزارم از لطف شما
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2