میرقصم و وا میکنی گلهای آبی را
با دکمه های پیرهن، موی شرابی را
می بوسیم، دنیا برایم حرف ها دارد
در کام میریزی بهاری افتابی را
فصل سیاهی آتش و زنگار دارد آه
برف تو ویران میکند شبزوزه جانکاه
ابریشم گلهای ناز صورتی فامِ
امواج لَخت دامن پُرچینه ی کوتاه
همذات اغوش تو و عطر تنت در باد
سیب طلای اسمان، از شاخه می افتاد
در باغهای پر پَری، قد میکشد روحم
من عاشق چشم تو ام، از بلخ تا بغداد
هر بار روی شانه ات، نیلیتر از پیشم
گم میکنم بر سینه ات، امشب کمو بیشم
اوهام وحشی تا کجا با من بیاویزد
تا ناکجاابادها اواره در خویشم
ای ساحت مهتابی اندام شیراگین
در عصر قهوه، آینه تا آینه شیرین
وقتی خدا قلب مرا با قلب تو امیخت
نجوای سبزی رست بر ارامش بالین
انگشتهایت، لمس بوطیقای خندیدن
در دستهایت، لحظه ی آرامشِ دیدن
من از تو می زایم، هزاران دختر زنبق
در بازوانت، ابرهای گریه را چیدن
سحر دو بادام و خیال غنچه ی گیلاس
عریانترم از کوهزار خسته ی الماس
با هر شکوفه ریز، من زیباترم از پیشم
رویای نغزم، راوی گلبوته های یاس
میخواهمت، با تاجی از افلاک و مروارید
با بنگلی فیروزه، با دریایی از مهشید
میرقصم و دنیا برایم هدیه ها دارد
میخواهی ام، ای لاژوردین چتر پرامید
.
.
.