کودکی ، داستان ساختن یک زندگیست
تلخ یا که شیرین
در صدر برگ های زرین زند گیست
کودکی در سیل احساسات جاری شدن است
رفتن در دل های مهربان و ماندن است
کودکی عشق بودن در آغوش مادر است
رفتن تا قله شانه های پدر است
کودکی لذت پریدن و بازی کردن است
شکستن ،تخریب و بر هم زدن است
کودکی شکستن حصار و کشف اسرار است
بیرون رفتن از قالب ها و پرواز در بی نهایت است
کودکی یعنی لذت بودن با هم و سر زندگی
کودکی یعنی هوای زندگی
یعنی شروع یک مسیر
یک مسیر از ریشه تا برگ درخت
کودکی ، عصر یک آشفتگی است
از دل آشفتگی
کس نداند سر برآرد یک درخت
یا که روید چیزی از جنس علف
کودکی ، سرزند گیست
خالی از هر خستگیست
چشم کودک در خواب هم در جستجوست
جستجویی از برای گفتگوست
کودکی چیزیست از جنس خدا
از صداقت پر، نیست درآن ریا
کودکی چیزیست از جنس صفا
از شکایت پر،نیست درآن جفا
کودکی چیزیست مثل آب روان
می رود پای نهالی تا کند او را جوان
کودکی چیزیست مثل یک رابطه
قهر و آشتی هایی که هست یک خاطره
شیطنت هایی که هست یک قاعده
کودکی چیزیست از جنس زمان
می نشیند نرم نرمک در روان
در دل ما می نشیند جاودان
کودکی دنیایی ست زود گذر
قدر آن را کس نداند در گذر
کودکی پر ز شیطنت های معصومانه است
از شیطنت ها، کودکی جاودانه است
کودکی مثل نفس در ریه جاری شدن است
تا برآری بازدمی
در مسیری نو ،راهی شدن است
در بزرگی ،شروشور است آنچنان
کز برای خود نداری لحظه ای آرام جان
گر دمی رخصت بیابی
دوست داری در خیال کودکی
باقی بمانی هر دمی
هر که هستی
گاه گاهی شیطنت هم واجب است
زان که اصل کودکی درمن و تو باقی شدست
کودکی در توست و تو در کودکی
هیچ اصلی نیست جدا از کودکی