یاد باد آن روزگاران یاد باد
قصه حق ضعیفان دائما فریاد باد
یا د روزهای خوش بهمن رسید
روز دیدارباامام جان رسید
پا قدم بگذاشت برخاک آن فردوسیان
گفت که من شرمنده شدم از لاهوتیان
دشت خونی که براه انداخت طاغوت زمان
تا که ازریشه بخشکد دین و ایمان از جهان
خونشان پاینده کرد این انقلاب
رزمشان آکنده کرد یک انتخاب
انتخاب ملت ومیهن همی جمهور بود
لیک دین وایمانش درآن مستور بود
یار پیر گفتا که من سیلی به این شه میزنم
دولتی پاینده تر بر ملک ومیهن میزنم
کفر وایمان جنگ کردند هر روز وشب
کفر شد در ظلمت کوران چو شب ( پوزش از روشن دلان)
هر که با قرآن ستیزد عاقبت درکفرش کیفر شود
همچو فرعون از بلندا در قعر دریا غلطان شود
این که قرآن ده شبی را دستور کرد
خود همی برچیرگی مومنان ممهور کرد
جان من این گفتگو را هوش دار
روز عاشور حسین در گوش دار
این که گفتند ده شبی همره آن ساقی شویم
با ابوالفضل وحسین در یک جهت یاور شویم
خود گواه روشنی برسوره فجر است بدان
آیه یا ارجعی برخوان به سوی رب جهان
ده که بگذشت از محرم خونها پایور شدند
بهر یاری حسین از نای جان یاور شدند
لاله ها گل کرد در شوریا حسین
گریه ها مل کرد در شوریا حسین
لاله های درخون تپیده دردیارانقلاب
چون شقایق خونین شد اندرفتح باب
اینک اینک درچهل سال وشش قدم از انقلاب
شد طلوع دیگری از فجر ازهر قدم اندررکاب
مردمان انقلاب یا پیرو نابینای شهر هاگشته اند
یا که درهنگامه جنگ ودفاع با همرهان گم گشته اند
یا که دربند رژیم بعث بودند چندی اسیر
چهل که بگذشت عمرشان گشتند چون سفیر
نه سفیری که دم بدم ساز رضایت می زند
بل سفیر ی که هردم از چنگ اسارت می زند
جمع دیگر در شلمچه خونشان پاینده شد
لاله هایی اندر آن صحرا ی خون زاینده شد
خونشان را دشمن ناحق بریخت در شوره زار
لیک خونها چون لاله ها روییده شد درخاک مزار
لاله های شوره زارخفتند به خاکی بی نشان وبی پلاک
اندرآن خاکی که روئید لاله ها با ریشه ای از جنس پاک
گر نشانی یافت شد از بی نشانان وطن توباز گو
قصه مفقودیان به مادران داغدیده همی دررازگو
لاله های دیگری زنده ولی خردل گرفته جانشان
ریه ها تقدیرشان گازسیانوربود تا گرفت اندامشان
دیگران ماندند دیده بانان دفاع و انقلاب چون سروی صبور
جمع دیگرساکن شدند در قصری از جاه وریا یی چون تبور
برخی اندوه میخورند از این هیاهوودلهاشان زدردی دلخراش
عده ای درقامت قارونیان باشند ودلهاشان چو بوقی گوشخراش
فاش گویم این انقلاب تا ظهورمهدی موعود هست چون استوار
در کمین بنشسته اند کینه توزان نفاق تا براندازند نظام از روزگار
بگسلید جریان کفرقارونی ازاین خاک درهرزمان
اندراین حالت صفی سازید پی فرمان رهبردرجهان
تا که از ریشه براندازند بن قارونیان با فجر دیگری
تا که طومار جالوت را بپیچند با همرهان هم سنگری
اندراین راه نجات ،یار ویاور بر ضعیفان می شوند
واندر این پیکار حق با باطللان یار یتیمان می شوند
گر که اصحاب وخواص دور مانند از پی مال ومقام
اجتماع مردمان درخط رهبر می شود هردم با دوام
اثری زیبااااست..
احسنت..