درود و سپاس فراوان از نقد و توضیحات زیبا و کاربردی شما
در باب شعر باید بگم که مثل همیشه در پی انتقال معانی درون ذهنم به خواننده بودم اما چرا شعر رو اینطور نوشتم مثلا در مصرع
من شکست عشقی سخت و مریض، در بعد ظهر پاییز سرد و خموش
همونطور که اطلاع دارید پس از آمدن علامت کاما یا ویرگول ما مکث خواهیم داشت و بعد خوانش سریعتر میشه اگر من مینوشتم در دم عصر پاییز سرد و خموش در خواندن بنظرم جالب نمیشد و اون روانخوانی صورت نمیگرفت در بحث معنا هم بدرستی بیان کردید قلب دو سنگ نشانه ای از خودآدمهاست ( انسانهای سنگی که عاشق شده اند!)
در مصرع انتقام نازل به قوم سودوم پس از پنجمین نفرین کبریا
سودوم را با دو واو نوشتم تا تاکید خوانشی بهتری داشته باشد
اما در معنی پنجمین نفرین کبریا بدلیل دو مورد بوده اول برای قافیه و دوم اینکه همیشه چیزی هست که ما از آن بی اطلاعیم و این مورد اشاره ای غیر محسوس به آن دارد (سه یا چهار نفرین پیشین که مطلعیم ) و پنجمی که بی اطلاعیم و اکنون رخ میدهد (امیدوارم در بیان معنی را رسانده باشم )
اما بنظر خودم توانستم مصرع
امید ریخته بر دهانهای منتظر ،چکیده شده از توهم یک سراب
رو خوب کار کنم چه در معنا چه خوانش
دقت کنید که باید شعر رو جوری بخوانید که از آهنگ نیفته همچنین اگر دوست داشتید در آن دست ببرید و تغییرش بدید ببینید بهتر میشه یا نه
بازهم ممنونم
فلسفی پر معنی و زیباست
مزین به نقد نافذ جناب صادقی عزیز