دوشنبه ۵ آذر
گلي و حوض كتاب... شعری از رونیا گلیان
از دفتر فصل تولد ... نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۹ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۱۳۱۶
بازدید : ۱۱۱۷ | نظرات : ۲۶
|
آخرین اشعار ناب رونیا گلیان
|
گلي پريد تو حوض يك كتابي
خودش رو داد يك كمي پيچ و تابي
رفت و رسيد به يك مداد آبي
گرفت و توش نوشت يه شعر نابي
ديد كه تموم ماهيا مي خندن
باز مي كنن چشماشون و مي بندن
مي گن بخون ، مي خوايم بيايم به خوابت
سوال كنيم و بشنويم جوابت
بپرسيم از دنياي سرد و سنگي
تو هم بگي پر شده از دو رنگي
با اينهمه رنگاي عاشقونه
دلا ولي پر شده از بهونه
پر از گلايه هاي بي نهايت
ورد همه فقط شده شكايت
مي خوام تو آب بمونم و رها شم
از اونهمه فكراي بد جدا شم
حس مي كنم دنيام از اونها جداست
كفشاشون از بس كه گمه پا به پاست
.
.
اما يهو دلش گرفت و ترسيد
ديد كه نميشه گريه كرد و خنديد
گريه و خنده توي آب محاله
اين كار ماهياي خوش خياله
تو آب بايد چشات همش باز باشه
نه تو دلت خيال پرواز باشه
گفت به خودش اينقده بد تا نكن
زودتر برو ، اين پا و اون پا نكن
رفت روي آب و ديد كتابه بستست
از بس كه خونده طفلي خستست
حالا بايد بشينه تا اون كتاب
باز وابشه گلي درآد از تو آب
اعظم گليان ( گلي )
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.