سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 خرداد 1404
  • قيام خونين 15 خرداد، 1342 هـ ش
  • زنداني شدن حضرت امام خميني -ره- به دست مأموران ستم شاهي پهلوي، 1342 هـ ش
9 ذو الحجة 1446
  • روز عرفه - روز نيايش
Thursday 5 Jun 2025
  • روز جهاني محيط زيست

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

پنجشنبه ۱۵ خرداد

گلي و حوض كتاب...

شعری از

رونیا گلیان

از دفتر فصل تولد ... نوع شعر

ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۹ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۱۳۱۶
  بازدید : ۱۱۳۴   |    نظرات : ۲۶

رنگ شــعــر
رنگ زمینه
دفاتر شعر رونیا گلیان

گلي پريد تو حوض يك كتابي
خودش رو داد يك كمي پيچ و تابي

رفت و رسيد به يك مداد آبي
گرفت و توش نوشت يه شعر نابي

ديد كه تموم ماهيا مي خندن
باز مي كنن چشماشون و مي بندن

مي گن بخون ، مي خوايم بيايم به خوابت
سوال كنيم و بشنويم جوابت

بپرسيم از دنياي سرد و سنگي
تو هم بگي پر شده از دو رنگي

با اينهمه رنگاي عاشقونه
دلا ولي پر شده از بهونه

پر از گلايه هاي بي نهايت
ورد همه فقط شده شكايت

مي خوام تو آب بمونم و رها شم
از اونهمه فكراي بد جدا شم

حس مي كنم دنيام از اونها جداست
كفشاشون از بس كه گمه پا به پاست
.
.
اما يهو دلش گرفت و ترسيد
ديد كه نميشه گريه كرد و خنديد

گريه و خنده توي آب محاله
اين كار ماهياي خوش خياله

تو آب بايد چشات همش باز باشه
نه تو دلت خيال پرواز باشه

گفت به خودش اينقده بد تا نكن
زودتر برو ، اين پا و اون پا نكن

رفت روي آب و ديد كتابه بستست
از بس كه خونده طفلي خستست

حالا بايد بشينه تا اون كتاب
باز وابشه گلي درآد از تو آب

                                       اعظم گليان ( گلي )
 

۰
اشتراک گذاری این شعر

نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


(متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

سید مرتضی سیدی

زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست ااا که از خدای بر او نعمتی و آلاییست اااا وجود مبارکتان هم معرفت و صدق و صفا ست
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
سید مرتضی سیدی

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
سید مرتضی سیدی

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1