پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر جوادجهانی فرح آبادی(مسافر)
آخرین اشعار ناب جوادجهانی فرح آبادی(مسافر)
|
میدونی دوست دارم خیلی زیاد
یا که نه، فقط دلم میخواد
من که دستام همیشه رو به خداس
واسه موندنت دلم دست به دعاس
عکس تو برای من یه خاطره س
بودنت نبودنت مخاطره س
منم از خدا میخوام تو زندگی
دست پاکت برسه به بندگی
خوابتو دیدم و هر شب یادمه
اینکه با تو هم باشم زیادمه
خالیه جای نفس کشیدنت
توی باغ زندگی که دیدمت
تازگی یادم میره مال توام
یا که باید بدمت به دست غم
واسه ما رفتن و موندن نداره
اونی که میخواد بره بذار بره
منم و حرف خداحافظیمو بس
تویی و دست خداحافظیتو پس
حالا قصه منو یادت بیار
که برو دست خدا همیشه یار
یه نفر میاد یه روز تو قصهمون
بذر دلخوشی بکاره واسمون
یا با خوشبختیهای همیشگی
بذاره تو سینه بذر زندگی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.