از سمت استان___
با عرض پوزش ___
خدمت دوستان
از نوع مدیران
شهرها و روستا
شهرک و بخشها
مجموع تماماّ
هر جا که باشد
کپر ، اتاق ها
از دو به بالا
مشغول طرحاند
ولی همینجا
روشن براتون
یه اصل پیدا
مباد فردا
یکی ز دوستان
بِرنجِه از ما
اصلاً ابدا
فردا نباید
صَد مَن یه غازی
دلیل خاصی
دست پا شکسته
یا هم نوشته
باید که معذور
ما از شما دور
قاضی در این بین
حکم است و قانون
هر چه که گویند
غیر از همین حرف
شرمنده ایم ما
شرط قبولی
در آزمونها
چون پست ریاست
باید بخوانی
بخشنامهها را
آب لای دَرزش فرو نریزد
عایق بِبستیم واکسینه کردیم
بروی آنها
اِیزُو دو گامی از جنس مرغوب
دران فرو میخ ؟
نم پس نَدِه هیچ
ما کار نداریم
تو اهل کُو جا
یا کَی نگاهت
آیا به میزه
یا با سیاست
سفیدِ بی خط
یا هم که پر خط
یک مار هفت خط
ما کار نداریم.
باید بگوییم
یک نکته اینجا
چون حجله بر پاست یک گربهای کُشت
اما که گویا
طفلک حرامگوشت
حکمش که معلوم ماهم مسلمان
باید مثالی
دیگر بگوییم
قُومی
قَبِیلَت
حتی بمیرند.
تعطیل نباید
قانونمداری
اگر به صفیی
عالم کنی خط شاهد شوند جمع
یا تو شفاهاّ جهان کنی صف
برای ما اصل
سند فقط دست
با استندادها از نوع مُدلَل
تنها جوابِ
بخشنامهها را
کتباً کنی چاپ
قبولی فرد
فقط در این است
بغیر از این اصل هر کی به هر وصل
اسمش تُو لیستِ تجدیدیها جَست
در کار ما نیست
این تربیت ها
هم خانوادهش پرورشیها آموزشیها
از جنس دیگر
ربطش به ما چیست
از ما نپرسند
چون زیر هر خم
به ریزِ کم بم
که این سوالها
از او بپرسند
بهرِ جواب ها
پیدا سری خم
گویا که این چرخ
دورش همی شَق
شبیه آدم
سَرش که بالا
فرمان بدست و
آقا به بخت و
پاها تحمل
ساکت ز هر درد
بار بدن را
به دوش کَشند .سخت
ریش سفید ی می گفت دوره ما خیلی سخت می گرفتند درس و مشق را
وقتی از کنارگذرِ خیابونی ،گوشهی روستایی
اتفاقی، معلمی را می دیدیم،
خشکمان می زد و مثل سربازی صاف و راست سر پُست احترام می گذاشتیم
ولی از وقتیکه این بخشنامه ها بزرگ شدند و تولید مثل کردند
دیگر هر کی به هر کی شده و در بیشتر جاها جای دال و مدلول عوض شده
شاگرنترس شده و معلم ترسو
معلم باید احترام بگذارد و شاگرد پرخاشجو
شاگرد پشتش گرم به صبحت های بخشنامه ها
و معلم ذلیل میزهای خشک و تهدید های نرمِ زبان بخشنامه های چُرغ
در آخر می گفت
چند صباحی ست ، مربی هم بازاری شده
از هر کجایی که بشه شوفری ،شاطری پیدا و امتحان
بفرما بچههادر اختیار شماست
مهم اجرای کتبی و اوامر بخشنامه ها است که دست بالای دستی ست
و گرنه گرگی در بیاد یا بَره ای ، کسی نمی پرسد
اصلاً
چه شد گاوی سر از سلوک خری درآورده موشکافی نمیشود، پیگیری نمیشود مشکلش چیست
تربیت است آموزش ست یا ...
حس کنجکاوی
آروین
شاید عامل اصلی بیشتر بزه هابی که در جامعه اتفاق میافتد
عدم تربیت است و در این بین متاسفانه نهاد خانواده دیگر مسولیتش را گویا با تولد گوشی و دنیای مجاز فراموش کرده ،
ولی آنکه میتوان یقهاش را چسبید و گردنش را گرفت و پاسخگو کرد آموزش و پرورش است که گوشه ای از انتظارات ،تجارب و نگرانی یک پدر که محاسنش را با دوغ، او سفید نکرده ، گویای همین است
به همین خاطر است که آدمی بین مقام دنیوی و معنوی ،بین مقام حیوانی و الهی در نوسان است
وحضرت سعدی میفرماید
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
درودبرشما جناب آروین