سه شنبه ۲۴ مهر
تنهایی شعری از بهار درفشی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۲۸ شماره ثبت ۱۳۰۴۴۸
بازدید : ۴۵۸ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب بهار درفشی
|
نیمه شب ها با خودم وقتی که خلوت می کنم،
غربتم را با شبم اینگونه قسمت می کنم:
پیش شمعی می نشینم تا سحر پروانه وار
از زبان شاپرک با شعله صحبت می کنم
بس که در فکر توام هر نیمه شب در خاطرم
چهره ات را در میان ماه رؤیت می کنم
با طلوع صبح روشن، هم خودم را هم تو را
در خیالاتم به چای و قهوه دعوت می کنم
در غروب از فرط دلتنگی به ساحل رفته و
دست در دست خودم با موج حرکت می کنم
با وداع قرص خورشید از کران آسمان
هی دلم می گیرد و احساس غربت می کنم
قهوه ای می نوشم و این بار هم با کام تلخ
داستان عشق "شیرین" را روایت می کنم
با وجود این همه دلتنگی و تنهایی ام
از "سر پا بودنم "احساس حیرت می کنم
بهار_درفشی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد محمدی بزرگوار نقد و نقادی شما همیشه یاری کننده بوده و شخصا بارها از آن برای پیشرفت خودم بهره بردم. خدا قوت💐 | |
|
درود استاد محمدی نازنین نقد بسیار ارزشمندی است | |
|
درود بر شما استاد گرامی جناب آقای دکتر محمدی بزرگوار معلم دلسوز و مهربان 🌸🌸🌺🌺💐💐🌷🌷 | |
|
نقد بسیار زیبا و آموزندهای بود و خدا را سپاسگزارم ک دوباره فرصتی بخشید تا در کلاس درس پربارتان حضور پیدا کنم از زحمات شما بسیار ممنونم 🙏🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود بر شما استاد گرامی بسیار عالی و آموزنده روز پر خیر و برکتی داشته باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم.
شعری پیش رو داریم از سرکار خانم بهار درفشی که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
هرچند شاعره ی محترم چند روز است که به جمع نابی ها پیوسته اما سیاق شعر نشان از پیشینه ی سرایش ایشان دارد
🔴 غزلی با وزن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
_ ل _ _ / _ ل _ _ /_ ل _ _ / _ ل _
رمل مثمن محذوف
⭕ رمل است چرا که
ارکان آن از تکرار «فاعِلاتُن» (- U - -) یا زحافات آن تشکیل شده است
⭕ مثمن است چون هر بیت آن هشت رکن عروضی دارد
⭕ محذوف است چرا که یک هجا از آخر حذف شده است
تا آنجا که دیدم در همه ی مصاریع وزن درست است و سالم
🔴 استفاده از بحر رمل، این غزل را طربناک کرده و شاعران موزون سرا باید توجه کنند وقتی اسکلت شعر خود را در ذهن می سازند حتما به بحری که میخواهند شعر خود را سرازیر کنند و کلمات را در کاسه ی ارکان آن چیدمان نمایند توجه کنند چرا که گاهی انتخاب نادرست وزن وحتی ردیف و قافیه شعر را یا الکن میکند یا سلاخی
🔴 نیمه شب ها با خودم وقتی که خلوت می کنم
غربتم را با شبم اینگونه قسمت می کنم
من اگر جای شاعر بودم در مصراع دوم این بیت از کلمه ی شب استفاده نمیکردم گاهی تکرار ها ملال آور است گاهی تاکید ها حوصله ی مخاطب را سر میبرد گاهی حشو است گاهی قبیح است گاهی سلیس نیست گاهی جور نیست گاهی گور شعر است در مطلع غزل
🔴 پیش شمعی می نشینم تا سحر پروانه وار
از زبان شاپرک با شعله صحبت می کنم
بارها گفته ام و بار دگر میگویم اگر از تصاویر دستمالی شده ی دیگر شاعران استفاده میکنیم باید آن تصویر را جوری جفت و جور کنیم تا مخاطب انگشت به دهن باشد سال های سال است که شاعران قرون گذشته از قصه ی شمع و گل و پروانه و بلبل غصه هایی سروده اند اما آیا الان مخاطب ما چه چیز جدیدی از این تصویر گرفته و آیا آنقدر شاعران گذشته ی ما عصاره ی این تصویر را گرفته اند که دیگر جذبه ای برای ما ندارد؟
سرکار خانم درفشی که اتفاقا شاعر خوبی هم هستند میتوانستند با خلق تصویری بهتر غربت شبانه ی خود را به رخ مخاطب بکشانند، یادم هست در یکی از اشعارم از لامپ مهتابی و پت پت کردن آن تصویری ساخته بودم که نو بود و بکر ولی نور همان نور بود و دلتنگی همان دلتنگی متوجه هستید که چه میخواهم بگویم، تصویر باید نو باشد و یا تصویر کهن ما به شیوه ی نو بیان شود تا برای مخاطب مهیج باشد
🔴 بس که در فکر توام هر نیمه شب در خاطرم
چهره ات را در میان ماه رؤیت می کنم
و باز تکرار کلمه ی نیمه شب؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟
و تصویر تکراری رویت روی دلبر در ماه
🔴 با طلوع صبح روشن، هم خودم را هم تو را
در خیالاتم به چای و قهوه دعوت می کنم
بیت خوبی است تصویر خوبی دارد مخاطب میتواند با آن همزاد پنداری کند و باید آفرین گفت برای این بیت زیبا
من یک اعتقاد شخصی دارم و اینکه ترکیب صبح روشن را نمیپسندم به هزار دلیلی که دارم ویکی از آنها این که
روشن برای صبح حشو است مثل شب تاریک هرچند شعرای قدیم ما
مثل ناصر خسرو، مسعود سعد سلمان، سنایی، نظامی، مولوی، عطار، کمال الدین اسماعیل، حکیم نزاری، امیر خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، سیف فرغانی، حضرت حافظ و…. بارها استفاده کرده اند و شاید دلیل شان تاکید و یا جلا و یا جلوت باشد اما من نمیپسندم چرا که کاربرد صفت یا قیدی که جزء جدانشدنی موصوف است و چیزی به آن اضافه نمیکند حشو است مثل عسل شیرین
🔴 در غروب از فرط دلتنگی به ساحل رفته و
دست در دست خودم با موج حرکت می کنم
برخی اشعار وبرخی ابیات اگر وزن عروضی از آنها کم شود چیزی جز نثر ساده از آن باقی نمیماند و این بیت همین عیب را دارد و ضعف تالیف بر آن مستولی است شاعر میتوانست کمی شاعرانه تر و خیال انگیز تر این پلان از شعرش را مهندسی کند.
فرقی نمیکند، اشعار کلاسیک و یا اشعار نو اصولی دارند که باید رعایت شوند، در غیر اینصورت ارزش ادبی آنها به اندازهی شعر نیست و خواننده هنگام خواندن سر در گم میشود و اصل کلامی که به عنوان یک شعر موزون و زیبا باید منتقل بشود، نمیشود.
🔴 با وداع قرص خورشید از کران آسمان
هی دلم می گیرد و احساس غربت می کنم
شعر گفتن مقولهای دلی و حسی است، جدا از اینکه باید قواعد و اصول شعر گفتن را یاد بگیرید، باید حس و حال و شور و شوق شاعری نیز در شما وجود داشته باشد و تا این حس شاعری و متفاوت دیدن امورات روزمره حادث نشود فقط نثر موزون سروده ایم و تا شعر شدن فاصله ی زیادی داریم
منظور از اشتیاق شاعری بههیچوجه طبع روان نیست. طبع روان تا حدی ذاتی است اما اکتساب و مطالعه تأثیر زیادی بر روان شعر گفتن شعر دارد
فارغ از اینکه چقدر میتوانید اصول را رعایت کنید، اگر این توانایی را دارید که افکارتان را به صورتی آهنگین و موزون بنویسید و وقتی نوشته خودتان را میخوانید از آن لذت ببرید، اشتیاق شاعری دارید. شاعری که از شعرهای خودش لذت میبرد و پس از نوشتن بیت پایانی بارها و بارها شعری که سروده را میخواند و احساساتش برانگیخته میشود میتواند پس از آن با درست دیدن و جور دیگر نوشتن مخاطب را هم سر ذوق آورد.
برای سرکار خانم بهار درفشی آرزوی موفقیت دارم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی